نمیشه جلوشُ گرفت، پیش میاد.
نمیشه جلوشُ گرفت، پیش میاد.
خواه ناخواه آدمی رو توی زندگیت میبینی که فکر میکنی همونیه که باید باشه؛ همونی که ماهها یا سالها منتظرش بودی. همونی که قرار بوده بیاد و بمونه. میبینیش و میشه عشق اولت؛ و خواه ناخواه این اتفاق قبل از پیدا شدن آدمِ موندگارت میفته. عشق اولی که منتظرش بودی تا عشق اول و آخرت شه، عشق اولت میشه، اما از آخری شدن و موندگاریش خبری نیست.
کی میدونه چند نفر باید بیان و برن تا بالاخره همون آخری از راه برسه؟ فقط یواش یواش یاد میگیریم که نباید به نفر اول دل خوش کرد و از همون روز اول باید دنبال همون نفر آخر گشت.
خواه ناخواه آدمی رو توی زندگیت میبینی که فکر میکنی همونیه که باید باشه؛ همونی که ماهها یا سالها منتظرش بودی. همونی که قرار بوده بیاد و بمونه. میبینیش و میشه عشق اولت؛ و خواه ناخواه این اتفاق قبل از پیدا شدن آدمِ موندگارت میفته. عشق اولی که منتظرش بودی تا عشق اول و آخرت شه، عشق اولت میشه، اما از آخری شدن و موندگاریش خبری نیست.
کی میدونه چند نفر باید بیان و برن تا بالاخره همون آخری از راه برسه؟ فقط یواش یواش یاد میگیریم که نباید به نفر اول دل خوش کرد و از همون روز اول باید دنبال همون نفر آخر گشت.
۸۳۴
۰۴ اردیبهشت ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.