نمیشه جلوش گرفت پیش میاد

نمیشه جلوشُ گرفت، پیش میاد.
خواه ناخواه آدمی رو توی زندگیت می‌بینی که فکر می‌کنی همونیه که باید باشه؛ همونی که ماه‌ها یا سالها منتظرش بودی. همونی که قرار بوده بیاد و بمونه. می‌بینیش و میشه عشق اولت؛ و خواه ناخواه این اتفاق قبل از پیدا شدن آدمِ موندگارت میفته. عشق اولی که منتظرش بودی تا عشق اول و آخرت شه، عشق اولت میشه، اما از آخری شدن و موندگاریش خبری نیست.
کی میدونه چند نفر باید بیان و برن تا بالاخره همون آخری از راه برسه؟ فقط یواش یواش یاد می‌گیریم که نباید به نفر اول دل خوش کرد و از همون روز اول باید دنبال همون نفر آخر گشت.
دیدگاه ها (۲)

ولی منم میگم اونقدری که جنس رفاقت مهمه،جنسیت رفیق اهمیتی ندا...

ما دیگر سن مان قد نمیدهد که نتیجه ییک عشق نافرجام باشیم...که...

اگه یه قسمتی از زندگیت و صرف کارای مورد علاقت کنی بهت قول می...

هیچ‌وقت بلندپروازی‌ات را از دست مده !هرجا که ایستاده‌ای به آ...

رمان j_k

رمان j_k

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط