شهید علی چیت سازیان
شهید علی چیت سازیان
دستش خالی بود!!
پرسیدم:
«ساعتت کو؟»
.
خیلی بی تفاوت گفت:
«یکی ازبچه ها ازش خوشش اومد،
گرفت نگاهش کنه گفتم ماله خودت..
.
حرصم گرفت..!.
گفتم:
«علی اون کادوی سر عقد مون بود!
تبرک مکه بود! بنده خدا بابا.. با چه ذوق
و شوقی برای دامادش گرفته بود..،
رادوی اصل بود...»
.
سَری تکان داد و گفت:
«اینقد از این ساعت ها باشه
و ما نباشیم..
تاتوانی دلی به دست آور .
امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
️️️️
دستش خالی بود!!
پرسیدم:
«ساعتت کو؟»
.
خیلی بی تفاوت گفت:
«یکی ازبچه ها ازش خوشش اومد،
گرفت نگاهش کنه گفتم ماله خودت..
.
حرصم گرفت..!.
گفتم:
«علی اون کادوی سر عقد مون بود!
تبرک مکه بود! بنده خدا بابا.. با چه ذوق
و شوقی برای دامادش گرفته بود..،
رادوی اصل بود...»
.
سَری تکان داد و گفت:
«اینقد از این ساعت ها باشه
و ما نباشیم..
تاتوانی دلی به دست آور .
امام و شهدا را یاد کنیم با ذکر صلوات
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم
️️️️
۲.۲k
۱۴ اردیبهشت ۱۴۰۱
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.