بی تو دریای درونم عزم طوفان کرده بود

بی تو دریای درونم عزم طوفان کرده بود
داغ تو یک عمر حالم را پریشان کرده بود

هیچ کس حال خرابم را نمی فهمید نه
گر چه اشکم کوچه‌ها را خیس باران کرده بود

حسرت دیدار چشمت آتشم می زد شبی
یاد چشمانت عذابم را فراوان کرده بود

روز و شب محبوس بودم در حصار یاد تو
حسرتت دنیای من را مثل زندان کرده بود

روزگار تلخ من چیزی به غیر از غم نداشت
دست تقدیرم بهارم را زمستان کرده بود.
دیدگاه ها (۳)

دانستنیها.

بیشتر ما مردها اینجوری هستیم

😂😂😂

جالبه گوش کنید،

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط