چه بگویم از آن گل پرپر

چه بگویم از آن گل پرپر

چه بگویم ز داغ نیلوفر

چه بگویم سیاه شد روزم

اول کودکی شدم مضطر

حرف من خاطرات یک لحظه است

لحظه ای که نبود از آن بدتر

ایستادم به پنجه پایم

تا کنم روبروش سینه سپر

مثل طوفانی از سرم رد شد

دست او بود و صورت مادر

ناگهان دیدمش زمین خورد و

کاری از دست من نیامد بر

بعد از آن قصه بود و خون جگر

دیدن روی قاتل مادر
دیدگاه ها (۱)

توجه توجه توجه توجهفیلم «فروشنده» به کارگردانی ...

شما و امثال شما همیشه قهرمانان این کشور هستید چون حاضر شدید ...

یکی می پرسد اندوه تو از چیــست؟؟؟سبب ساز سکوت مبهـــــمت کیـ...

وقتی چشم هایت را بر حرام می بندی ...وقتی با آهنگ نجابت و وقا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط