یه دوست پسر داشتمباهاش رفتم رستوران گردونه برج میلادلام

یه دوست پسر داشتم،باهاش رفتم رستوران گردونه برج میلاد،لامصب اِنقدرباکلاس غذامیخورد...من روم نشد دست به غذام بزنم...

دیروز تو صفِ غذا هیئت تو جوادیه دیدمش،واسه یه قیمه اضافه خودشو زده بود به غَش،تشنّج کرده بود کصافط :/
دیدگاه ها (۸)

ﭘﺮ ﻏﺮﻭﺭ ﺗﺮﻳﻦ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺯﻧﺪﮔﻰ ﺩﺧﺘﺮﺍ ﺩﻭﺭﺍﻥ ﺭﺍﻫﻨﻤﺎﻳﻰ ﺑﻮﺩ! ﻛﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ...

مجبورتون نکردم بیاید پروفایلم... الکی برید رو منبر .. < خاص ...

دلی D:

ﺍﻣﺮﻭﺯ ﺑﻪ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﻫﻤﺴﺎﯾﻤﻮﻥ ﮔﻔﺘﻢ : ﺣﺎﺝ ﺁﻗﺎ ﭼﺮﺍ ﺍﻧﻘﻼﺏ ﮐﺮﺩﯾﺪ ؟! |...

زیر باران سئول[پارت 2]

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط