تو اگر ناز کنی ناز کشیدن بلدم

تو اگر ناز کنی ناز کشیدن بلدم
ناز از چشم پر از عشوه خریدن بلدم

قفس خسته دلی های من عاشق را
باز کن تا که ببینی که پریدن بلدم

لب تو باغ انار است به شوق آوردم
میوه ی عشق ز لبخند تو چیدن بلدم

خنده کن تا بشوی سوژه ی نقاشی من
من فقط شیوه ی لبخند کشیدن بلدم

بگذر از پیش من ای یوسف زیبا و ببین
محو زیباییت انگشت بریدن بلدم

هرچه خواهی اذیت کن این عاشقت را 
ذوب در عشق توام زجر کشیدن بلدم 

بوسه پنهانی و جام و من و تو هیچ نترس
من شتر دیدن در خواب و گفتن که ندیدم بلدم…

ارس آرامی
دیدگاه ها (۰)

تو اگر ناز کنی ناز کشیدن بلدمناز از چشم پر از عشوه خریدن بلد...

عمر به آذر می‌رود دی‌ماه و اسفند نیز همرفتن مهرش ز دل، بشنو ...

تو خودت شعر تمامی غزل لازم نیستتا لبت با لب ما هست عسل لازم ...

رُز نمی‌خواهم، مرا آرکیده‌ای از لب ببخشبر دلم پس لرزه‌هایی م...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط