روزی با پدر میخواستیم برویم به یک مجلس مهم وقتی آمدند ب

روزی با پدر می‌خواستیم برویم به یک مجلس مهم؛ وقتی آمدند بیرون خانه، دیدم بدون عبا هستند. گفتم عبایتان کجاست؟ گفتند مادرتان خوابیده و عبا را رویشان کشیده‌ام. به ایشان گفتم بدون عبا رفتن آبروریزی است؛ ایشان گفتند اگر آبروی من در گروی این عباست و این عبا هم به بهای از خواب پریدن مادرتان است، نه آن عبارا می‌خواهم نه آن آبرو را.
یکبار ایشان گفتند مواظب دل‌ها‌ باش، اگر یک دل را بشکنی گاهی باید هفتاد سال دنبالش بدوی. یعنی هفتاد سال عقب می‌مانی، هفتاد سال نگهت می‌دارند که یک قدم جلو نروی.

آیت الله فاطمی نیا🌹
دیدگاه ها (۲۸)

محمدبن مسلم می گوید به امام باقر(سلام الله علیه) عرض کردم: "...

وصف آخرالزمانامیر المومنین مولا علی علیه السلامبر مردم زمانی...

قسم به آن خدایی که مرا به رسالت برگزید و بشیر و نذیر قرار دا...

حجابیست:آن حجاب سیاه است. این حجاب زن باحیاست؛این حجاب غم و ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط