حکایت

#حکایت

کدخدای دهکده ای هراسان خود را به حکیمی رساند و گفت : مدتی است که زنی هرزه در روستای ما ساکن شده و به فساد مشغول است. علاج کار چیست؟
حکیم به کدخدا گفت : یکی از دستانت را به من بده !!!
کدخدا تعجب کرد و یکی از دستانش را در دستان حکیم گذاشت.
آنگاه حکیم گفت : حالا کف بزن !!!
کدخدا بیشتر تعجب کرد و گفت: هیچ کس نمی‌تواند با یک دست کف بزند ؟!!
حکیم لبخندی زد و پاسخ داد : هیچ زنی نیز نمی تواند به تنهایی بد و هرزه باشد، مگر این که مردان دهکده نیز هرزه باشند.
بنابراین مردان و پول‌هایشان است که از این زن، زنی هرزه ساخته‌اند.
اگر مردان مشتری این زن نشوند، او مجبور است از این روستا کوچ کند!!!
دیدگاه ها (۴)

ورود امام زمان ممنوع!!!شیشه های مشروب راسفارش داده ام،خداکند...

#برژینسکی (۱)ایران در آینده ای نه چندان دور احیاگر تمدن #اسل...

#ویژه_شبهاتجواب دندان شکن آقای قرائتی به وهابییک ﻭﻫﺎﺑﯽ ﺩﺭ ﻗﺒ...

نام : #سید_علی نام خانوادگی : #حسینی_خامنه_اینام پدر : سید...

🔥 زن آتشین!🔰 داستان شیخ رجبعلی خیاط ره و زن بی حجابفرزند شیخ...

پارت ۳همینجوری بهم نگاه میکردیم صدایی پچ پچ مردم شنیده میشد ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط