پسر از اون بالا خوشههای انگور و میچید و توی سبد پلاستیک
پسر از اون بالا خوشههای انگور و میچید و توی سبد پلاستیکیه قرمزی مینداخت
یه سبد هم دستِ بابابزرگ بود؛بالاییه که پر میشد
بابابزرگ میداد به پسر کوچولو که نوهی شیطونو بازیگوش خونه بود میبرد خالی میرد و بدوبدو برمیگشت
با تعجب به این رابطه نگاه میکردیم
به خونهی آجریه هنوز باصفاشون
به در چوبیِ خوشرنگو لعاب خونشون که جاشو نداده بود به یه پاره آهن
واقعا خوش بحالشون
یه سبد هم دستِ بابابزرگ بود؛بالاییه که پر میشد
بابابزرگ میداد به پسر کوچولو که نوهی شیطونو بازیگوش خونه بود میبرد خالی میرد و بدوبدو برمیگشت
با تعجب به این رابطه نگاه میکردیم
به خونهی آجریه هنوز باصفاشون
به در چوبیِ خوشرنگو لعاب خونشون که جاشو نداده بود به یه پاره آهن
واقعا خوش بحالشون
- ۲۵۶
- ۲۸ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۶)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط