نابینا

نابینا 
از بد روزگار دخترکی نابینا عاشق پسری می شود که او هم دخترک را با وجود معلولیتش دوست می دارد. دخترک همیشه به پسر می گفت اگه من بینا بودم می فهمیدی که چقدر تو را دوست دارم، اتفاقا فردی پیدا می شود و دو چشم خود را به دخترک نابینا هدیه می کند. بعد از بینا شدن دخترک می بیند که پسر هم نابیناست و او را ترک می کند، پسرک داستان عاشقانه ما در پاسخ به این حرکت دختر به او می گوید برو اما مراقب چشم هایم باش!!!
#داستان #کوتاه #عاشقانه
دیدگاه ها (۴)

من همین الان یهویی😋 ☺

خخخخ

روزی یاد میگیری.. از یک دوستت دارم ساده برای دلت یک خیال رنگ...

داستان کوتاه عاشقانه سی دی فروش از قضا پسری به دختر مغازه سی...

لطفا به بندِ اولِ سبابه ات بگو کمی حوصله اش بیشتر شود تا حضو...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط