♡عشق اول و آخر پارت ۳♡
♡عشق اول و آخر پارت ۳♡
ات:با بدن درد شدید بیدار شدم و دیدم که تو یه اتاق که کلا تم سیاه داشت بودم که یه دفعه همون پسره اومد
ته :رفتم تو اتاق و دیدم نشسته رو تخت بهش گفتم
ته:هوی از رو تختم پاشو
ات:باشه بابا تختت رو که نخوردم
ته :اهان یادم رفت بهت بگم فردا باید باهم ازدواج کنیم
ات:هان من گوه بخورم با توعه هیز ازدواج نمی کنم
ته :باید ازدواج کنی دست خودت نیست که
ات:داشتم از تخت میومدم پایین که با مخ افتادم زمین هرچی تلاش کردم نمی تونستم رو پاهام وایستم
ته :چی شد جلو پات رو ببین
ات :هوی نمی تونم پاهام رو تکون بدم کمکم کن
ته :وقتی گفت نمی تونم پاهام رو تکون بدم یاد اون حرف دکتر شدم
فلش بک به چند ساعت قبل
دکی :اهان یه چیزی پاهای ایشون فلج موقت شدن
پایان فلش بک
ته:اهان نگفتم پاهات فلج شدن
ات :هان یعنی تو هیز بی ناموس پاهای منو فلج کردی (باداد و گریه ی خخخییییلللیییی زیاد)
دیگه بسه
شرط ها
لایک :۱۰
کامنت:۱۵
ات:با بدن درد شدید بیدار شدم و دیدم که تو یه اتاق که کلا تم سیاه داشت بودم که یه دفعه همون پسره اومد
ته :رفتم تو اتاق و دیدم نشسته رو تخت بهش گفتم
ته:هوی از رو تختم پاشو
ات:باشه بابا تختت رو که نخوردم
ته :اهان یادم رفت بهت بگم فردا باید باهم ازدواج کنیم
ات:هان من گوه بخورم با توعه هیز ازدواج نمی کنم
ته :باید ازدواج کنی دست خودت نیست که
ات:داشتم از تخت میومدم پایین که با مخ افتادم زمین هرچی تلاش کردم نمی تونستم رو پاهام وایستم
ته :چی شد جلو پات رو ببین
ات :هوی نمی تونم پاهام رو تکون بدم کمکم کن
ته :وقتی گفت نمی تونم پاهام رو تکون بدم یاد اون حرف دکتر شدم
فلش بک به چند ساعت قبل
دکی :اهان یه چیزی پاهای ایشون فلج موقت شدن
پایان فلش بک
ته:اهان نگفتم پاهات فلج شدن
ات :هان یعنی تو هیز بی ناموس پاهای منو فلج کردی (باداد و گریه ی خخخییییلللیییی زیاد)
دیگه بسه
شرط ها
لایک :۱۰
کامنت:۱۵
۷.۲k
۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.