آن سوتر از تمامی قول و قرارها

آن سوتر از تمامی قول و قرارها
پاییز را قدم زده ام بی تو بارها...

امروز، شنبه. چندم اذر، خیال کن
داری قرار با من دل بیقرار...ها

قلیان و چای،طعم غزل بر لبان من
چشم تو شاه بیت همه شاهکارها

یک شب بیا تو با چمدانی پر از سلام
در ازدحام مبهم سوت قطارها

باز آن نگاه مخملی نخ نمای را
چون گل بدوز بر تن ما وصله دارها...

ما خسته ها، فناشده ها، ورشکسته ها..
ما بدقواره ها، یله ها، بدبیارها..
دیدگاه ها (۱)

این غزل ها همگی گوشه ای از درد من استانقدر شعر برای نسرودن د...

ﻣﻦ ﺑﻪ ﺗﻮ . . ." ﺣﺲ ﻋﺠﯿﺒﯽ " ﺩﺍﺭﻡ !ﺣﺲ ﯾﮏ ﺗﺸﻨﻪ ﺑﻪ ﺁﺏ . . .ﺣﺲ ﺍﺑ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط