«آنچه رئیس جمهور نگفت»:
«آنچه رئیسجمهور نگفت»:
کسانی که در خیابانهای تهران بیلبورد نصب کردهاند تا بگویند «برجام» هیچ فایدهای برای کشور نداشته، کاش این نکته را هم میگفتند که اگر توافق هستهای صورت نمیگرفت، دستکم چهار اتفاق برای ایران رخ میداد:
اول اینکه کنگرهٔ آمریکا یک قانون «مجوز استفاده از قدرت نظامی» - موسوم به AUMF - به تصویب میرساند تا رئیسجمهور را برای حمله به ایران تحت فشار سیاسی و فشار افکار عمومی قرار دهد. طبیعتاً، این مجوز - اگر توسط اوباما استفاده نمیشد - در ماههای آینده بدست فردی مانند دانلد ترامپ یا هیلاری کلینتون میافتاد تا یکی از آنها این طریق آنچه را در ادبیات سیاسی آمریکا به عنوان «تهدید معتبر» - یا Credible threat - مشهور شده، تحقق میبخشیدند. دوستانی که بیلبورد نصب میکنند بدانند که حتی پیشنویس این مصوبه آماده شده بود تا بالافاصله به تصویب برسد. برخلاف تصور این دوستان این اسناد و مصوبات چندان «کاغذ پاره» هم نیستند.
دوم اینکه کنگرهٔ آمریکا، با تصویب یک قانون فرامرزی جدید، طرح «به صفر رساندن صادرات نفت ایران» را به اجرا میگذاشت. این طرح سالهاست تدوین شده و منتظر بهانهای برای اجرا بود. کشورهای منطقه هم از هیچگونه اقدام و تضمینی برای تسهیل اجرای آن - و حفظ ثبات بازار و قیمت نفت - دریغ نمیکردند.
سوم اینکه با مصوبات شورای امنیت سازمان ملل - در کنار اقدامات جدید کنگره و اتحادیه اروپا - تحریمهای مالی و بانکی به شدت افزایش مییافت تا حدی که صادرات ایران به ازای تبادل کالا صورت پذیرد. یعنی مشابه آنچه در مُدل «نفت برای غذا» در مورد عراق شاهدش بودیم. دوستانی که بیلبورد نصب میکنند قطعاً واقف هستند که نزول به چنین وضعیتی کمترین فرصتی برای اقدام در جهت «اقتصادی مقاومتی» باقی نمیگذاشت.
چهارم اینکه شورای امنیت سازمان ملل - که با تصویب قطعنامه ۱۹۲۹ به شدت در مسئلهٔ موشکی و نظامی ایران ورود پیدا کرده بود - یک گروه بازرسی ویژه - طبق مدل UNSCOM که برای عراق پیاده شد - برای ایران تعیین میکرد. در چنین شرایطی، پذیرش بازرسی به معنی نقض عزت ملی و رد آن به معنی هموار کردن راه برای اقدامات بعدی شورای امنیت - از جمله مشروعیتبخشی به اقدام نظامی یا اقدامات قهریهٔ مشابه مانند محاصره دریایی - بود.
امروز هیچکدام از این طرحها پیاده نشده، ضمن اینکه - با لغو قوانین تحریمی - فضایی فراهم آمده تا بخش خصوصی و سرمایهگذاران را برای ورود به ایران قانع کنیم. امروز تنها چالش ایران - در عمل - تلطیف فضای روانی است؛ که این کار هم البته با نصب بیلبورد در پایتخت چندان تناسبی ندارد.
کسانی که در خیابانهای تهران بیلبورد نصب کردهاند تا بگویند «برجام» هیچ فایدهای برای کشور نداشته، کاش این نکته را هم میگفتند که اگر توافق هستهای صورت نمیگرفت، دستکم چهار اتفاق برای ایران رخ میداد:
اول اینکه کنگرهٔ آمریکا یک قانون «مجوز استفاده از قدرت نظامی» - موسوم به AUMF - به تصویب میرساند تا رئیسجمهور را برای حمله به ایران تحت فشار سیاسی و فشار افکار عمومی قرار دهد. طبیعتاً، این مجوز - اگر توسط اوباما استفاده نمیشد - در ماههای آینده بدست فردی مانند دانلد ترامپ یا هیلاری کلینتون میافتاد تا یکی از آنها این طریق آنچه را در ادبیات سیاسی آمریکا به عنوان «تهدید معتبر» - یا Credible threat - مشهور شده، تحقق میبخشیدند. دوستانی که بیلبورد نصب میکنند بدانند که حتی پیشنویس این مصوبه آماده شده بود تا بالافاصله به تصویب برسد. برخلاف تصور این دوستان این اسناد و مصوبات چندان «کاغذ پاره» هم نیستند.
دوم اینکه کنگرهٔ آمریکا، با تصویب یک قانون فرامرزی جدید، طرح «به صفر رساندن صادرات نفت ایران» را به اجرا میگذاشت. این طرح سالهاست تدوین شده و منتظر بهانهای برای اجرا بود. کشورهای منطقه هم از هیچگونه اقدام و تضمینی برای تسهیل اجرای آن - و حفظ ثبات بازار و قیمت نفت - دریغ نمیکردند.
سوم اینکه با مصوبات شورای امنیت سازمان ملل - در کنار اقدامات جدید کنگره و اتحادیه اروپا - تحریمهای مالی و بانکی به شدت افزایش مییافت تا حدی که صادرات ایران به ازای تبادل کالا صورت پذیرد. یعنی مشابه آنچه در مُدل «نفت برای غذا» در مورد عراق شاهدش بودیم. دوستانی که بیلبورد نصب میکنند قطعاً واقف هستند که نزول به چنین وضعیتی کمترین فرصتی برای اقدام در جهت «اقتصادی مقاومتی» باقی نمیگذاشت.
چهارم اینکه شورای امنیت سازمان ملل - که با تصویب قطعنامه ۱۹۲۹ به شدت در مسئلهٔ موشکی و نظامی ایران ورود پیدا کرده بود - یک گروه بازرسی ویژه - طبق مدل UNSCOM که برای عراق پیاده شد - برای ایران تعیین میکرد. در چنین شرایطی، پذیرش بازرسی به معنی نقض عزت ملی و رد آن به معنی هموار کردن راه برای اقدامات بعدی شورای امنیت - از جمله مشروعیتبخشی به اقدام نظامی یا اقدامات قهریهٔ مشابه مانند محاصره دریایی - بود.
امروز هیچکدام از این طرحها پیاده نشده، ضمن اینکه - با لغو قوانین تحریمی - فضایی فراهم آمده تا بخش خصوصی و سرمایهگذاران را برای ورود به ایران قانع کنیم. امروز تنها چالش ایران - در عمل - تلطیف فضای روانی است؛ که این کار هم البته با نصب بیلبورد در پایتخت چندان تناسبی ندارد.
۷۱۹
۱۶ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.