روزی به دیدارم خواهی آمد که دیگر نمی شناسمت
روزی به دیدارم خواهی آمد که دیگر نمیشناسمت
من با پیراهنی ساده
آشفته حال
خیره به خالی دنیا
با خودم غریبه
با دیگران غریبه تر
جایی نشستهام که نمیدانم کجاست
تو چون همیشه با وقار
با تردید نگاهم میکنی
شاخه گلی روی زانوانم میگذاری
سری تکان میدهی
و میروی ...
من ...
خیره به خالی دنیا
به ناگهان، رفتنت را میشناسم
من با پیراهنی ساده
آشفته حال
خیره به خالی دنیا
با خودم غریبه
با دیگران غریبه تر
جایی نشستهام که نمیدانم کجاست
تو چون همیشه با وقار
با تردید نگاهم میکنی
شاخه گلی روی زانوانم میگذاری
سری تکان میدهی
و میروی ...
من ...
خیره به خالی دنیا
به ناگهان، رفتنت را میشناسم
۶.۷k
۱۰ فروردین ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.