پارت شانزدهم غریبه آشنا
#پارت_شانزدهم #غریبه_آشنا
از زبان ئونسو
حالم دیگه بهتر شده بود...گچ پامو باز کردن...ولی هنوز چیزی یادم نمیومد،تصمیم گرفتم قبول کنم که اون آقا و خانم مادر و پدرم هستن...دروغ که نمیگن...عکسای خانوادگی رو که بکهیون برام آورد دیدم...دوست دارم هنوز از گذشتم بدونم...بکهیون رفت بستنی بخره چرا طولش داد...اصن این وقت شب بستنی از کجا...بیاد دیگه ازش بپرسم سوالامو
-اههه کجا موندی...نگا نگا من و تنها گذاشته این وقت شب رفته...خو شاید من بترسممم
+غرغرو خانم اومدم
_عه پس بستنی کو؟
+خو ساعت 3 نصف شبه پیدا نکردم
-ایششش من بستنی میخواستم
+ئونسو
-هومم
+معذرت میخوام
-عه چرا
+بخاطر اینکه کسی منو نشناسه و از کمپانی دردسر نشه مجبور شدیم این وقت شب بیایم بیرون
-عههه بکی نگو اینجوری تازه اینطوری بیشتر کیف میده...ببین هیچ کس نیست تنهاییم بهتره...بعدشمم من در هر شرایطی دوست دارم
لپشو بوس کردم
+االهی قربوتت برم من...که انقد مهربونی
سرمو گذاشتم رو شونش
-بکهیونا
+جونم کوچولو
-میگم من و تو کجا باهم آشنا شدیم؟از کی همدیگه رو شناختیم؟
+اون روز کنسرت اولین باری بود که من تو رو دیدم...همون موقه دلمو بردی...من واقعا پشمیونم اخ اخ واسه خودم متاسفم واسه چی بود عاشق تووشدم آخه
بهم برخورد،ناراحت شدم بغض کرده بودم از جام بلند شدم
-خیلی نامردیییی
بکهیون چند لحظه خشکش زد...پا تند کردم ازش دور بشم صداشو میشنیدم
+ئونسوو،یاااا ئونسووو صبر کن دختررر کجا میری آخه مگه دیوونه شدم دوست نداشته باشم بمونم برا خودم دردسر درست کنم کمپانی اخراجم کنه...ئونسوووو
یکم رفتم جلو تر صداش قطع شد...یواش تر قدم برداشتم...یعنی همین بود اصرار کردنش...انقد میخواست بمونم...خیلی زود جا زددد...چه بی ارزش بودم براش...خاک تو سرتت ئونسوو الکی خودتوو گرفتییی پاشدی... اههه...ایستادم دیگه واقعا گریم گرفته بود چرا نیومد دنبالم آخههه...برگشتم ببینم کجاست یهو با سر خوردم به یه چیز سفتییی...چشمامو بستم دستمو گرفتم به سرم
-آخخخ ستون نبود تو راه که اومدم
صدای خنده اومد
-عه میخنده ستونه
+کاش ما هم بخوریم به همچین ستونای جذابی
-چیییییی تو کی هستی
+واا ئونسو تو ک خنگ نبودی البته ضربه خورده به سرت شاید خنگ شدی چشماتو باز کن خو
-هاننن یادم رفت
جججججججججججججییییغغغ
+عه عه چرا جیغ میزنی آرومممم الان همه میریزن اینجا
-چرا اذیتم میکنییی پشیمونییی آرههه...من خنگممم آرههه
+آخه الهی من دورت بگردم من شوخی کردم چرا تو زود قهر میکنی
-برو بابا خر نمیشم
برگشتم که برم دستمو گرفت پرت شدم تو بغلش...دستاشو حلقه کرد دورم،سرشو آورد کنار گوشم
+دوستت دارم
کاری از گروه نویسندگان exo_my_planet #Gharibeh ashena #exo_my_planet
از زبان ئونسو
حالم دیگه بهتر شده بود...گچ پامو باز کردن...ولی هنوز چیزی یادم نمیومد،تصمیم گرفتم قبول کنم که اون آقا و خانم مادر و پدرم هستن...دروغ که نمیگن...عکسای خانوادگی رو که بکهیون برام آورد دیدم...دوست دارم هنوز از گذشتم بدونم...بکهیون رفت بستنی بخره چرا طولش داد...اصن این وقت شب بستنی از کجا...بیاد دیگه ازش بپرسم سوالامو
-اههه کجا موندی...نگا نگا من و تنها گذاشته این وقت شب رفته...خو شاید من بترسممم
+غرغرو خانم اومدم
_عه پس بستنی کو؟
+خو ساعت 3 نصف شبه پیدا نکردم
-ایششش من بستنی میخواستم
+ئونسو
-هومم
+معذرت میخوام
-عه چرا
+بخاطر اینکه کسی منو نشناسه و از کمپانی دردسر نشه مجبور شدیم این وقت شب بیایم بیرون
-عههه بکی نگو اینجوری تازه اینطوری بیشتر کیف میده...ببین هیچ کس نیست تنهاییم بهتره...بعدشمم من در هر شرایطی دوست دارم
لپشو بوس کردم
+االهی قربوتت برم من...که انقد مهربونی
سرمو گذاشتم رو شونش
-بکهیونا
+جونم کوچولو
-میگم من و تو کجا باهم آشنا شدیم؟از کی همدیگه رو شناختیم؟
+اون روز کنسرت اولین باری بود که من تو رو دیدم...همون موقه دلمو بردی...من واقعا پشمیونم اخ اخ واسه خودم متاسفم واسه چی بود عاشق تووشدم آخه
بهم برخورد،ناراحت شدم بغض کرده بودم از جام بلند شدم
-خیلی نامردیییی
بکهیون چند لحظه خشکش زد...پا تند کردم ازش دور بشم صداشو میشنیدم
+ئونسوو،یاااا ئونسووو صبر کن دختررر کجا میری آخه مگه دیوونه شدم دوست نداشته باشم بمونم برا خودم دردسر درست کنم کمپانی اخراجم کنه...ئونسوووو
یکم رفتم جلو تر صداش قطع شد...یواش تر قدم برداشتم...یعنی همین بود اصرار کردنش...انقد میخواست بمونم...خیلی زود جا زددد...چه بی ارزش بودم براش...خاک تو سرتت ئونسوو الکی خودتوو گرفتییی پاشدی... اههه...ایستادم دیگه واقعا گریم گرفته بود چرا نیومد دنبالم آخههه...برگشتم ببینم کجاست یهو با سر خوردم به یه چیز سفتییی...چشمامو بستم دستمو گرفتم به سرم
-آخخخ ستون نبود تو راه که اومدم
صدای خنده اومد
-عه میخنده ستونه
+کاش ما هم بخوریم به همچین ستونای جذابی
-چیییییی تو کی هستی
+واا ئونسو تو ک خنگ نبودی البته ضربه خورده به سرت شاید خنگ شدی چشماتو باز کن خو
-هاننن یادم رفت
جججججججججججججییییغغغ
+عه عه چرا جیغ میزنی آرومممم الان همه میریزن اینجا
-چرا اذیتم میکنییی پشیمونییی آرههه...من خنگممم آرههه
+آخه الهی من دورت بگردم من شوخی کردم چرا تو زود قهر میکنی
-برو بابا خر نمیشم
برگشتم که برم دستمو گرفت پرت شدم تو بغلش...دستاشو حلقه کرد دورم،سرشو آورد کنار گوشم
+دوستت دارم
کاری از گروه نویسندگان exo_my_planet #Gharibeh ashena #exo_my_planet
۱۱.۲k
۲۸ تیر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.