می روی باز توی پیله ی خود در غروبی که غرق پاییز است

می روی باز توی پیله ی خود ، در غروبی که غرق پاییز است
در غروبی که برگریزانش با غزل های تو گلاویز است

کنج تنهایی ات پر از درد و اضطراب و غم و پریشانی ست
حرفهای نگفته ات امروز از سکوتی عجیب لبریز است

بشکن این بغض لعنتی را در لابه لای سقوط پاییزی
شاعری کن برای خستگی ات... شاعری کن ! نگو غم انگیز است

غرق کابوس می شوی هر شب واقعیت غروب آدمهاست
نه تو تقصیرکاری و نه کسی ! خاک انسانیت بلاخیز است

بشکن این میله های زندان را شاعر از پیله ات بزن بیرون
مثل ستّارخان و باقرخان ماندگاریت تَرک تبریز است

#علی_صفری
دیدگاه ها (۲)

حـیـاة ﻣـﻠِﻴـﺌـَﺔ ﺑـﺎﻷﻭﻫـَاﻡ ﻭَ ﺗـﻔـکـﻴـﺮٌ ﻗــﺎﺗـﻞ ﻭَ ﻋـﻘـﻞٌ...

‏-ریحِه مطر, تُحضن شوارعِنا بحنیّن ‏و فینا أمانِی,تکثر إذا ر...

تتناوب هیه وشمس الله تطلع وحدة ووحدة تغیب #لـ_کاظم_خبط

ضحکنه وصاح حته المیت افیش...#مرتضی_حرب

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط