باباجونم روزت نزدیکه کجایی

باباجونم روزت نزدیکه کجایی؟

ما بابا نداریم ، راستش داریم اما اندازه ی یک سنگ مستطیلی است که بالاش نوشته شادروان و پایینترش با خطی خوش ، پدری مهربان و همسری فداکار ، عکسش را هم تراشیده اند آن رو ، با آن صورت مهربان و گونه ها ی توو رفته و موهایی که همیشه شانه زده بود

ما بابا نداریم ، نه که از اولش نداشتیم ، نه که به خوابمان نمی آید ،13سال پیش خدا او را گرفت که امتحانمان کند ، که اشک مادر را ببیند و ترس و بی پناهی مارا ،... که دنیا زمستان شود و تا جان دارد باران شور ببارد بروی لبهایمان

ما بابا نداریم اما راستش را بخواهید باباهای شمارا یواشکی نگاه میکنیم ، دست خودمان که نیست یکدفعه ای هق میزنیم
ما بابا نداریم و روز پدر که میشود نمی دانیم باید به کجا پناه ببریم که معلوم نشود غصه داریم....

راستی رفیق جان من آنوقت که صورت بابایت را میبوسی ، آن وقت که ریش های تیغ تیغی اش میرود توی لبهایت ، آن وقتی که جوری فشارت میدهد که نفست تنگ میشود ، لطفا ، لطفا ، لطفا ، یک لحظه بیشتر توی آغوشش بمان ، یک لحظه بیشتر جای همه ما هایی که بابا نداریم .....

روحشـان شــــاد
دیدگاه ها (۶)

یوهاهاهاهاهاهاها..... ؛)

عجیب است که گاهی...رفتن یک نفر رابرای چندلحظه تماشا می کنیوب...

زیر باران...با تو قدم می زنم گل های ریز لباسم باز می شوند و....

باباجونم روزت نزدیکه کجایی؟ما بابا نداریم ، راستش داریم اما...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط