دیگر از من سوالی نکنید من دیگر چیزی ندارم که به شما بگوی
دیگر از من سوالی نکنید. من دیگر چیزی ندارم که به شما بگویم. تازه هیچچیز هم به شما نگفتهام. آنچه درون مرا میکاود و میخورد هنوز هم گفته نشده. اگر من میتوانستم آنچه درون مرا میسوزاند را بیان کنم، آنوقت شاعر میشدم، نویسنده، نقاش و هنرمند بودم و حال نیستم.
این چشمها مال من نیست!
.
.
.
.
.
.
.
پر از حرفم ولی حرفام پر از من نیستن.
همشون از تو میگن.
- زهرا عین
24.08.1400
23:29
این چشمها مال من نیست!
.
.
.
.
.
.
.
پر از حرفم ولی حرفام پر از من نیستن.
همشون از تو میگن.
- زهرا عین
24.08.1400
23:29
- ۸.۴k
- ۲۵ آبان ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط