زنیدرشعرهای منعروس فصل باران است

زنی،درشعرهای من،عروس فصل باران است
دل پاییزی‌اش دائم،اسیربرگ‌ریزان است

اگرچه چون گلی زیباست این بانوی بارانی
چنان ازعشق ترسیده،که ازبودن پشیمان است

غزلسازاست گیسویش،هزاران داستان دارد
روایت میکندازآنچه که،درسینه پنهان است

لبش طعنه به حلوامیزندازبس که شیرین است
دلش،گنجینه ای ازدردوغم های فراوان است

تمام چشم ها خیره به دنبال گل رویش
ولی چشمان اودائم،برای یارگریان است

بهارآرزوهایش به تاراج خزان رفته
گلستان جمال او،ازاین تاراج بی جان است

زنی درشعرهای من،بدون عشق میمیرد
خدادراین غریبستان براوپیوسته گریان است



‎‌‌
دیدگاه ها (۲)

اگر نمی‌دانیدچه می‌خواهید،نترسید،فقط متعهد شویدکه تا سر حد ت...

#دل در هـوس خنده ے #تـو غرق نیاز است

آسمانِ شبهاى پاییــزحسابش با همه ى شب ها فرق دارد"شب بخير"ها...

عطر آغوشتزیباترین انقلابی ستکه هر شب، در میان جانم عاشقانه ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط