رمان گرگینه من
p⁵
چه در اتاق باز شد...
ته : بیدار شدی؟!(ات روبلند میکنه)
ات : آره... اینجا کجاست
ته : خونه من
ات : بدنم خیلی درد میکنه (احساس درد)
ته : راستشو بخوای فکر کنم برای...
ات : تصادف؟! ...
ته : نه.... به گردنت نگاه کردی؟! اصلا خودتو توی آینه دیدی؟!
ات : نه مگه چی شده؟!
ته : متاسفم تقصیر برادرم بود
ات : داری راجع به چی حرف میزنی؟!... رفتم سمت آینه به خودم نگاه انداختم توی گردنم جای دندون بود... میخواستم برگردم سمت ته که از کنار لبم خون چکید..
ته : چی شد حالت خوبه؟
ات : میخواستم بدوئم سمت پنجره که..
ته : دهنت رو باز کن... لطفاً...تو... فقط باز کن بعد توضیح میدم... خدا لعنتت کنه کوک..
ات : دهنم رو باز کردم که با دو تا دندون مواجه شدم که لبم رو سوراخ کرده بودند..ا..اینا چین؟!.. من چرا این شکلی شدم؟!
ته : ....
چه در اتاق باز شد...
ته : بیدار شدی؟!(ات روبلند میکنه)
ات : آره... اینجا کجاست
ته : خونه من
ات : بدنم خیلی درد میکنه (احساس درد)
ته : راستشو بخوای فکر کنم برای...
ات : تصادف؟! ...
ته : نه.... به گردنت نگاه کردی؟! اصلا خودتو توی آینه دیدی؟!
ات : نه مگه چی شده؟!
ته : متاسفم تقصیر برادرم بود
ات : داری راجع به چی حرف میزنی؟!... رفتم سمت آینه به خودم نگاه انداختم توی گردنم جای دندون بود... میخواستم برگردم سمت ته که از کنار لبم خون چکید..
ته : چی شد حالت خوبه؟
ات : میخواستم بدوئم سمت پنجره که..
ته : دهنت رو باز کن... لطفاً...تو... فقط باز کن بعد توضیح میدم... خدا لعنتت کنه کوک..
ات : دهنم رو باز کردم که با دو تا دندون مواجه شدم که لبم رو سوراخ کرده بودند..ا..اینا چین؟!.. من چرا این شکلی شدم؟!
ته : ....
- ۴.۴k
- ۲۸ اسفند ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط