فکرشو بکن....
فکرشو بکن....
بری سوریه....
به همه بگی فردا میرم پیش بی بی.......
بری تو صحن...
پرچم یا عباس
سربند کلنا فداک یا زینب
بری تو حرم.....
روبه روی ضریح.........
دستتو بزاری رو قلبت با زبون بی زبونی بگی خانوم جاتون اینجاست.....
بگی خانوم اجازه میدی برم دفاع کنم از حرمتون......
بعد...
یه پلاک...
یه لباس پلنگی...
یه کلاشینکف...
یه کلت...
یه بیابون...
بیابون نه بهشت...
پشتت یه گنبد...
انگار خانوم داره نگات میکنه...
حس میکنی کنارته...
بهت افتخار میکنه بهت لبخند میزنه...
یه نگاه به پشت سرت به پرچم یا عباس میندازی...
میگی ارباب تا اسم شما رو گنبد هست مگه کسی میتونه به حرم چپ نگاه کنه...
خم شی بند پوتینتو سفت میکنی...
سربندتو سفت میکنی کلشتو سفت میچسبی.....
اسلحتو به سمت دشمن میگیری میگی یا عباس
یه ضربه میخوره به قلبت...
قلبت شروع میکنه به سوختن....
از خون دستت میفهمی مجروح شدی.....
میگی بی بی ببخشید شرمندم...
دیگه توان ندارم...
دوستات جمع شن دورت نفسات به شمارش بیوفته...
چشمات تار ببینه...
بی بی بیاد بالا سرت برا شفاعت...
خون زیادی ازت بره....
دوستات پاهاتو بلند کنن تا خون به مغزت برسه اما.....
بگی پاهامو بذارین زمین سرمو بلند کنین..
بی بی اومده میخوام بهش سلام بدم..
چند دقیقه بعد چشماتو ببندی...
چند روز بعد خبر برسه شهید مفقود الاثر شدی....
گمنام درست مثل مادرت حضرت زهرا..........
عجب رویایی..
اللهم الرزقنا شهادت فی سبیلک بحق بی بی زینب
بری سوریه....
به همه بگی فردا میرم پیش بی بی.......
بری تو صحن...
پرچم یا عباس
سربند کلنا فداک یا زینب
بری تو حرم.....
روبه روی ضریح.........
دستتو بزاری رو قلبت با زبون بی زبونی بگی خانوم جاتون اینجاست.....
بگی خانوم اجازه میدی برم دفاع کنم از حرمتون......
بعد...
یه پلاک...
یه لباس پلنگی...
یه کلاشینکف...
یه کلت...
یه بیابون...
بیابون نه بهشت...
پشتت یه گنبد...
انگار خانوم داره نگات میکنه...
حس میکنی کنارته...
بهت افتخار میکنه بهت لبخند میزنه...
یه نگاه به پشت سرت به پرچم یا عباس میندازی...
میگی ارباب تا اسم شما رو گنبد هست مگه کسی میتونه به حرم چپ نگاه کنه...
خم شی بند پوتینتو سفت میکنی...
سربندتو سفت میکنی کلشتو سفت میچسبی.....
اسلحتو به سمت دشمن میگیری میگی یا عباس
یه ضربه میخوره به قلبت...
قلبت شروع میکنه به سوختن....
از خون دستت میفهمی مجروح شدی.....
میگی بی بی ببخشید شرمندم...
دیگه توان ندارم...
دوستات جمع شن دورت نفسات به شمارش بیوفته...
چشمات تار ببینه...
بی بی بیاد بالا سرت برا شفاعت...
خون زیادی ازت بره....
دوستات پاهاتو بلند کنن تا خون به مغزت برسه اما.....
بگی پاهامو بذارین زمین سرمو بلند کنین..
بی بی اومده میخوام بهش سلام بدم..
چند دقیقه بعد چشماتو ببندی...
چند روز بعد خبر برسه شهید مفقود الاثر شدی....
گمنام درست مثل مادرت حضرت زهرا..........
عجب رویایی..
اللهم الرزقنا شهادت فی سبیلک بحق بی بی زینب
۴.۳k
۰۵ آذر ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.