عاشقی حس عجیب غریبی ست می خواهی به معشوق برسی تلاش

عاشقی حس عجیب غریبی ست ... می خواهی به معشوق برسی ، تلاش میکنی ، نا امید می شوی اما همش حس میکنی همه چی، روزگار ، انسانها ، حتی خدا تو رو به اون می رسونن ..
هرجا میری اسم اونه...
به طور اتفاقی اسمش رو توی یه کتاب ، مغازه می بینی..
عشق همه منطق ها رو رد می کنه...
تا میای منطقی شی حس میکنی عاشق نیستی...
عجیبه ، غریبه ...
اما هست واقعیه...
وجود داره...
با همه وجودت حسش میکنی... فقط یه جمله ست که توی وجودت تکرار میشه:
ای کاش ...
ای کاش بدونه که چقدر دوسش دارم
...
دیدگاه ها (۱)

ببار ای آسمـان امشب؛که قلبـــم باز بی تاب اسـتنه روز آرامشی ...

بعضی روزا دلم تنگ میشه واسه دلتنگیدلم میخواد یه گوشه بشینم و...

پارت 1

رمان انیمه ای هنوز نه چپتر ۱۱

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط