من از اوشکایتی ندارم

من از اوشکایتی ندارم...
از کسی که با او است هم شکایتی ندارم...
ولی خدایا تو که میدانستی چقدر دوستش دارم...
چرا تو کاری نکردی????
چرا نذاشتی تمام خیانتها سربسته بماند...
چرا نخواستی پشیمان شود از باغیر از من بودنش...!
او ندید و ندانست..تو که دیدی ضجه های شبانه ام را که با قرص سرکوبش میکردم تا کسی درونم را نبیند..و از مرده من بیزار شوند...
....
لا اقل لحظه آخر هشیارم میکردی تا پشیمانی را در عمق چشمانش ببینم ودستش را پس نزنم...
عزیزم مرا ببخش که دیگر حسم به تو سرد شده بود.. .
حلقه ی یادگاریت هنوز درجایش باقیست....بیاد روزهای بودنت..
دیدگاه ها (۱)

شراب شده اند اشکهایم... دست رنج اوست!!! بخورد به سلامتیه دلب...

هر وقت فهمیدے برای بودن با یک دختر باید \"مرد\" باشے نه \"نر...

راهیه یه کوله راهمکوله باره عشقو بستمدیگه از خودم بریدمدیگه ...

ميزنم بسلامتي دوستاي گلم که همايتم ميکنن امتيازم بيشتربشه دم...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط