میخواستم زن زندگی ات باشم

میخواستم زن زندگی ات باشم !
زنی که پیشبند ببندد؛ سیب زمینی ها را سرخ کند .
زنی که دستش فقط در خانه ی تو بسوزد وحرصش راروی سر قابلمه های خانه ی کوچک تو خالی کند .
جلوی آینه های خانه ی تو آرایش کند..لبخند بزند..موببافد..و پس از گریه مشت مشت آب توی صورتش بپاشد .
میخواستم زن زندگی ات باشم .
زنی که لنگه گوشواره اش را در خانه ی تو گم کند .
و صبح های زود، بوی لاک قرمزش ،در خواب تو بپیچد .

میخواستم زنی باشم که اکثر مریضی های عمرش،صدقه سر زن بودن در خانه ی تو باشد...(دیسک کمر...ضعف زانو)
و با اینکه خسته است
برایت چای دم کند...
و وقتی بلیز بی آستین می پوشد
حواسش باشد که پرده های خانه ات افتاده باشند...
می خواستم سرم را با تو روی یک بالش بگذارم و دو تایی بخزیم زیر یک پتوی مشترک...
من با تک تک سلول هایم، می خواستم زن زندگی ات باشم .

- سبا جزایری
دیدگاه ها (۴)

هوای "پسر کوچولو های ریش دار"زندگیمان را داشته باشیم..آنها ر...

زن که عاشق نمی شود..دیوانه میشود...

رابطه هاییم هست که انگار دو نفرتون میترسین تمومش کنین. یا حت...

😿

زندگی را طعم لب های تو گیرا می کندعطر یاد تو دلم را غرق رویا...

تقدیم بانثار عشق خدمتِ جانانم:❤🌹زندگی را طعم لب های تو گیرا ...

قول میدهم چیزی که از آنِ من و تو باشد دوباره باز میگردد.خنده...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط