وقتی به جای کلاغ در آن بازی کودکانه گفتم مامان پر خندی

وقتی به جای کلاغ در آن بازی کودکانه گفتم: مامان پـر؛ خندیدی و گفتی: من که پر ندارم!!!
بزرگتر که شدم فهمیدم، تو هم پر داشتی…
وقتی که رفتی بهار بود و از آن روز که رفتی بهار رفت.
نبودن هایى هست که هیچ بودنى جبرانشان نمی کند و آدمهایی هستند که هرگز تکرار نمی شوند و تو آنگونه ای مـــــــــــــــادر
قدر این بودنها رو بدونید
گاهی وقتا خیلی زود
دیر میشه🥀🥀🥀🥀😔💔
دیدگاه ها (۲۳)

مونالیزا بی لبخند شیراز بی حافظیهپاییز بی باراندریا بی موجهم...

پاییز جانم برایمان باران زیاد به ارمغان بیاوردتابشویید همه د...

جمعه ؛مثل معلم سخت گیری ست کهبا خودکار قرمزروی دلتنگی" تشدید...

دلقک ،برای لحظه ای ...بین اجرا ایستاد ،عشق گذشته اش ...معشوق...

آپدیت هاروکااااا قانونمممم

The eyes that were painted for me... "چشمانی که برایم نقاشی ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط