هرچه آیینه به توصیف تو جان کند نشد

هرچه آیینه به توصیف تو جان کند نشد
آه، تصویر تو هرگز به تو مانند نشد

گفتم از قصهٓ عشقت گرهی باز شود
به پریشانی گیسوی تو سوگند نشد

خاطرات تو و دنیای مرا سوزاندند
تا فراموش شود یاد تو هرچند نشد

من دهان باز نکردم که نرنجی از من
مثل زخمی که لبش باز به لبخند نشد

دوستان عاقبت از چاه نجاتم دادند
بلکه چون برده مرا هم بفروشند نشد

شبتون بخیـــر خــدمت دوستــــان

گـــرامـے🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
دیدگاه ها (۱)

💙 وقتی به زلالِ نگاهت❤ ️ زل میزنم 💜 حرف که هیچ 💚 نفس 💛 ه...

فَرامــوشش کَردمولـی...دوسِــش دارَم

دیگر نمےتوانم پنهانت کـنم!از درخشش نوشتہ هایم مےفهمند،براےتو...

داده پیغام که یک بوسه تو را بخشم لیک...آن که قانع بود از بوس...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط