دل بی تاب که ناجور خراب ست رفیق
دل بی تاب که ناجور خراب ست رفیق
ترسم این ست که بلعیده ی حالم بشوی
اندکی فاصله گیر
تب حیرانی من
مثل گرگی ، زده بر گلّه ی شعر
جمله احساس مرا حمله کنان
منزوی ساخته در کنج حریق
دم و بی دم ، نفسِ حسّ مرا
خفقان ساخته در پیچکِ دل
و کسی یافت نشد
شعله خاموش کند این تب آتشکده درد مرا
شعله خاموش که هیچ
دفتر شعر مرا
به کناری ببرد
یک به یک سوخته شد در تب حیرانی من
در تبِ حالِ پریشانیِ من
#شانی_بختیاری
#پست_جدید #خاصترین #تکست_خاص #تکست_ناب
ترسم این ست که بلعیده ی حالم بشوی
اندکی فاصله گیر
تب حیرانی من
مثل گرگی ، زده بر گلّه ی شعر
جمله احساس مرا حمله کنان
منزوی ساخته در کنج حریق
دم و بی دم ، نفسِ حسّ مرا
خفقان ساخته در پیچکِ دل
و کسی یافت نشد
شعله خاموش کند این تب آتشکده درد مرا
شعله خاموش که هیچ
دفتر شعر مرا
به کناری ببرد
یک به یک سوخته شد در تب حیرانی من
در تبِ حالِ پریشانیِ من
#شانی_بختیاری
#پست_جدید #خاصترین #تکست_خاص #تکست_ناب
۲.۶k
۲۹ دی ۱۳۹۹