𝚂𝚑𝚘𝚝12 🌅🍂
𝚂𝚑𝚘𝚝12 🌅🍂
جک : میخوای بهش بگی؟
ا/ت : نه نه اصلا
جک : اما ا/ت
ا/ت : نه جک توام بهش چیزی نگو
شوگا ویو
از دستش خیلی عصبی بودم با تمام سرعت ماشینو میروندم
یون جی : آروم تر برو( با داد)
یون جی : شوگااا
شوگا : خفه شو..دهنتو ببند
یون جی : خواهش میکنم آروم تر برو الان یه چیزی میشه
شوگا : مگه بهت نگفتم حق نداری منو تعقیب کنی( با داد )
یون جی : خوب شد تعقیبت کردم ندیدی داشتی با دختره
نزاشتم حرفش تموم بشه
شوگا : هر کاری دلم بخواد میکنم به تو چه ( با داد )
یون جی : یعنی چی تو دیگه ازش طلاق گرفتی دیگه حق نداری ببینیش
شوگا : به تو چه مگه به تو ربطی داره( با داد )
با صدای بوق هردومون برگشتیم سمت جلو یه ماشین داشت با سرعت بالایی طرف ما میومد فرمونو کج کردم فقط درختو دیدم دیگه هیچی نفهمیدم
...............
چشمامو با درد باز کردم به اطرافم نگاه کردم کسی نبود چرا هیچکس نیست
ا/ت ویو
2 روز پیش بهمون خبر دادن که شوگا و یون جی تصادف کردن منو جک از تو بیمارستان تکون نخوردیم نمیزاشتن بریم ببینیمشون دکترا میگفتن حالشون خیلی بده نشسته بودیم رو صندلی که یه پسره با چشمای پر شده اومد طرف ما
پسره : ی یون جی کجاس؟
ا/ت : شما؟
پسره : لطفا بگید یون جی کجاس
خیلی حالش بد بود بهش اتاق یون جی رو نشون دادم که سریع رفت سمت اتاق
ا/ت : نمیتونید برید داخل
در قفل بود نمیتونست بره داخل...برگشت سمت من
پسره : حالش چطوره؟
ا/ت : گفتن...وضعیتشون زیاد خوب نیست اما خوب میشن
زد زیر گریه
ا/ت : آروم باش گفتن که خوب میشن
پسره : اگه...چیزیش ... بشه چی ؟
ا/ت : چه نسبتی باهاش داری؟
پسره :...دوست دخترمه...باهاش...رابطه دارم
یعنی.. داشت به شوگا خیانت میکرد؟
ا/ت : چ چند وقته باهمین؟
پسره : 4 ماهی میشه
تا اومدم چیزی بگم دکتر اومد بلند شدیم و رفتیم سمتش
دکتر : یکی از مریض ها بهوش اومده ولی اون یکی هنوز بیهوشه
ا/ت : ک کدوم بهوش اومده؟
دکتر : مریضی که تو اتاق 26 هست
شوگا بهوش اومده بود
ا/ت : میتونم ببینمش؟
دکتر : آره ولی زیاد پیشش نمونید
ا/ت : باشه
سریع رفتم سمت اتاق و درو باز کردم جک رفته بود خونه تا لباساشو عوض کنه
نگاش کردم به سقف زل زده بود رفتم جلوتر اشکامو پاک کردم
ا/ت : شوگا
سریع به من نگاه کرد
ا/ت : حالت خوبه؟
شوگا : خوبم...چه اتفاقی افتاد ؟
ا/ت : تصادف کردید ماشین کوبیده شده بود به درخت
شوگا : .... اون چطوره؟
ا/ت : یون جیو میگی؟
شوگا : آره
ا/ت : دکتر گفت که خوب میشه
یه نفس عمیق کشید
ا/ت : میخوای...ببینیش؟
شوگا : نه همین که حالش خوب باشه کافیه
ا/ت : چیزی میخوری برات بگیرم؟
شوگا : ا/ت... بیا بشین میخوام یه چیزی بهت بگم
ا/ت : چ چی؟
شوگا : بیا بشین بهت میگم
آروم رفتم سمت صندلی کنارش و نشستم
شوگا : ا/ت من متاسفم
ا/ت : برای چی؟
شوگا : من خیلی اذیتت کردم بهت خیانت کردم نمیخواستم اینطوری بشه من....خیلی پشیمونم
با چشمای گرد شده بهش نگاه میکردم
ا/ت : پشیمونی؟ تو خودت خواستی من...
نزاشت حرفم تموم بشه و ادامه داد :
شوگا : من خودم خواستم ولی اشتباه کردم ا/ت... من یون جی رو دوست ندارم من.... میخوام...با تو باشم
ا/ت : ا اما
شوگا : یکی دیگه تو زندگیت هست؟
این چه سوالیه
ا/ت : نه
شوگا : خب پس اما چیه؟
ا/ت : یون جی تورو دوست داره نمیتونی کاری که با من کردی رو با اونم بکنی
میخواستم ببینم میدونه که یون جی دوست پسر داره یا نه
جک : میخوای بهش بگی؟
ا/ت : نه نه اصلا
جک : اما ا/ت
ا/ت : نه جک توام بهش چیزی نگو
شوگا ویو
از دستش خیلی عصبی بودم با تمام سرعت ماشینو میروندم
یون جی : آروم تر برو( با داد)
یون جی : شوگااا
شوگا : خفه شو..دهنتو ببند
یون جی : خواهش میکنم آروم تر برو الان یه چیزی میشه
شوگا : مگه بهت نگفتم حق نداری منو تعقیب کنی( با داد )
یون جی : خوب شد تعقیبت کردم ندیدی داشتی با دختره
نزاشتم حرفش تموم بشه
شوگا : هر کاری دلم بخواد میکنم به تو چه ( با داد )
یون جی : یعنی چی تو دیگه ازش طلاق گرفتی دیگه حق نداری ببینیش
شوگا : به تو چه مگه به تو ربطی داره( با داد )
با صدای بوق هردومون برگشتیم سمت جلو یه ماشین داشت با سرعت بالایی طرف ما میومد فرمونو کج کردم فقط درختو دیدم دیگه هیچی نفهمیدم
...............
چشمامو با درد باز کردم به اطرافم نگاه کردم کسی نبود چرا هیچکس نیست
ا/ت ویو
2 روز پیش بهمون خبر دادن که شوگا و یون جی تصادف کردن منو جک از تو بیمارستان تکون نخوردیم نمیزاشتن بریم ببینیمشون دکترا میگفتن حالشون خیلی بده نشسته بودیم رو صندلی که یه پسره با چشمای پر شده اومد طرف ما
پسره : ی یون جی کجاس؟
ا/ت : شما؟
پسره : لطفا بگید یون جی کجاس
خیلی حالش بد بود بهش اتاق یون جی رو نشون دادم که سریع رفت سمت اتاق
ا/ت : نمیتونید برید داخل
در قفل بود نمیتونست بره داخل...برگشت سمت من
پسره : حالش چطوره؟
ا/ت : گفتن...وضعیتشون زیاد خوب نیست اما خوب میشن
زد زیر گریه
ا/ت : آروم باش گفتن که خوب میشن
پسره : اگه...چیزیش ... بشه چی ؟
ا/ت : چه نسبتی باهاش داری؟
پسره :...دوست دخترمه...باهاش...رابطه دارم
یعنی.. داشت به شوگا خیانت میکرد؟
ا/ت : چ چند وقته باهمین؟
پسره : 4 ماهی میشه
تا اومدم چیزی بگم دکتر اومد بلند شدیم و رفتیم سمتش
دکتر : یکی از مریض ها بهوش اومده ولی اون یکی هنوز بیهوشه
ا/ت : ک کدوم بهوش اومده؟
دکتر : مریضی که تو اتاق 26 هست
شوگا بهوش اومده بود
ا/ت : میتونم ببینمش؟
دکتر : آره ولی زیاد پیشش نمونید
ا/ت : باشه
سریع رفتم سمت اتاق و درو باز کردم جک رفته بود خونه تا لباساشو عوض کنه
نگاش کردم به سقف زل زده بود رفتم جلوتر اشکامو پاک کردم
ا/ت : شوگا
سریع به من نگاه کرد
ا/ت : حالت خوبه؟
شوگا : خوبم...چه اتفاقی افتاد ؟
ا/ت : تصادف کردید ماشین کوبیده شده بود به درخت
شوگا : .... اون چطوره؟
ا/ت : یون جیو میگی؟
شوگا : آره
ا/ت : دکتر گفت که خوب میشه
یه نفس عمیق کشید
ا/ت : میخوای...ببینیش؟
شوگا : نه همین که حالش خوب باشه کافیه
ا/ت : چیزی میخوری برات بگیرم؟
شوگا : ا/ت... بیا بشین میخوام یه چیزی بهت بگم
ا/ت : چ چی؟
شوگا : بیا بشین بهت میگم
آروم رفتم سمت صندلی کنارش و نشستم
شوگا : ا/ت من متاسفم
ا/ت : برای چی؟
شوگا : من خیلی اذیتت کردم بهت خیانت کردم نمیخواستم اینطوری بشه من....خیلی پشیمونم
با چشمای گرد شده بهش نگاه میکردم
ا/ت : پشیمونی؟ تو خودت خواستی من...
نزاشت حرفم تموم بشه و ادامه داد :
شوگا : من خودم خواستم ولی اشتباه کردم ا/ت... من یون جی رو دوست ندارم من.... میخوام...با تو باشم
ا/ت : ا اما
شوگا : یکی دیگه تو زندگیت هست؟
این چه سوالیه
ا/ت : نه
شوگا : خب پس اما چیه؟
ا/ت : یون جی تورو دوست داره نمیتونی کاری که با من کردی رو با اونم بکنی
میخواستم ببینم میدونه که یون جی دوست پسر داره یا نه
۲۶۱.۷k
۳۰ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.