روزم شود از فاجعه گر , تیره تر از تار
روزم شود از فاجعه گر , تیره تر از تار
صدبار شود معرکه در معرکه تکرار
بر لوح دلم , با قلم زر بنویسید
زینب شده بر خال لب یار گرفتار
بگذار بدانند که مجنون حسینم
سنگم بزند مردم این کوچه و بازار
مرغ نفسم مُرد در آن لحظه که دیدم
بی سر تنت افتاده در آن وادی پیکار
دل کندن من از تو اخا , دست خودم نیست
شلاق خورد برسرم , انگار نه انگار
فریاد برآمد زسر نیزه به ناگاه
برخیز , خود می شوم این بار , علمدار
برخیز , تن عابد بیمار نسوزد
برخیز و غمی از دل این غمزده بردار
بگذار تنم داخل گودال بماند
فانی نشود رایحه ی مکتب عطار
مادر تو کجائی که حسین از ستم تیغ
گویی که به تن کرده کنون , جامه گلدار
زینب بفدای تن صد چاک تو ای گل
برخیز فلک گشته به روی سرم آوار
بس کن دگرای (شیردل) این سوز غزل را
خون گریه کند مادر من , دست نگهدار
----------------------------------------------
محمدعلی شیردل
صدبار شود معرکه در معرکه تکرار
بر لوح دلم , با قلم زر بنویسید
زینب شده بر خال لب یار گرفتار
بگذار بدانند که مجنون حسینم
سنگم بزند مردم این کوچه و بازار
مرغ نفسم مُرد در آن لحظه که دیدم
بی سر تنت افتاده در آن وادی پیکار
دل کندن من از تو اخا , دست خودم نیست
شلاق خورد برسرم , انگار نه انگار
فریاد برآمد زسر نیزه به ناگاه
برخیز , خود می شوم این بار , علمدار
برخیز , تن عابد بیمار نسوزد
برخیز و غمی از دل این غمزده بردار
بگذار تنم داخل گودال بماند
فانی نشود رایحه ی مکتب عطار
مادر تو کجائی که حسین از ستم تیغ
گویی که به تن کرده کنون , جامه گلدار
زینب بفدای تن صد چاک تو ای گل
برخیز فلک گشته به روی سرم آوار
بس کن دگرای (شیردل) این سوز غزل را
خون گریه کند مادر من , دست نگهدار
----------------------------------------------
محمدعلی شیردل
۱.۵k
۰۱ تیر ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.