در پی مطالبی که پیرامون آقای هاشمی رفسنجانی نوشتم برخی در
در پی مطالبی که پیرامون آقای هاشمی رفسنجانی نوشتم برخی در میان فحاشی ها و ناسزاها این نکته را مطرح می کردند که فعلا دوره حمله به هاشمی است و تو هم از راه رسیده ای و می خواهی از قافله عقب نمانی ! هر چند بنا ندارم به خیلی از حرف و حدیث ها پاسخ بدهم اما امروز که این نمونه را از روزنامه ابرار ١٣خرداد سال ٧٨ پیدا کردم گفتم بد نیست آن را اینجا بیاورم که با عنوان "خاطرات بهنام السلطنة" چند روزی چاپ شد. شاید یک وقتی مفصلا راجع به آن بنویسم ولی اجمالش این است که روزنامه همشهری آن روزها انتشار پاورقی یادداشتهای روزانه آقای هاشمی را آغاز کرده بود که بعدا به صورت کتاب منتشر شد. من که ستون روزانه طنز "یادداشتهای شهر شلوغ" را با نام مستعار "بهنام پارسیان" می نوشتم نقیضه نویسی این خاطرات را هم آغاز کردم و در همان چند روز طوری موجب برآشفتگی شدید آقای هاشمی شد که آقای کلانتری به جناب صفی زاده گفته بود من تاکنون آقای هاشمی را این طور عصبانی ندیده بودم ! و چنان اثر کرد که روزنامه همشهری انتشار آن پاورقی را در میانه راه متوقف ساخت و من هم به دلیل توصیه ضمنی رهبر بزرگوار انقلاب انتشار ستون خود را متوقف کردم. به هر حال این تصویر را منتشر می کنم که رفقا بدانند انتقاد من به منش سلطنتی حضرت ایشان مال امروز و دیروز نیست ! حداقل سابقه اش به حدود هفده سال پیش برمی گردد و البته عنایت دارید که آن روزها جماعت، ایشان را پسر پیغمبر و مخالفانش را دشمن دین و خدا و ... می دانستند و مخالفت با ایشان نه تنها نان و آبی نداشت بلکه باعث دردسرهایی نگفتنی می شد ! به هر حال مشت نمونه خروار را آوردم تا اقلا عاقلان منصف و آنان که بخواهند بفهمند ! بدانند که اگر دنبال کاسبی بودم کاری به آنچه جناب هاشمی رفسنجانی (علیرغم خدمات و مجاهدات فراوان ) با ایران اسلامی کرد و بلایی که بر سر جامعه و فرهنگ معاصر آورد نمی داشتم !
۶۰۹
۱۷ فروردین ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.