پارت هفت
رفتیم بیرون
/ من یه سگ دارم میای بریم ببینیمش
+ اره بریم(ذوق)
رفتیم پیش دِنا(سگ لینا)
/ سلام خوشگلم
+ وای خدا چه خوشگلهههه
داشتیم با دنا بازی می کردیم که
_ ا.ت بیاااا
+ بله
_ این عکس چیه
+ کدوم عکس
_ ایننن
ا.ت ویو
نگاه کردم من بودم تو بغل یه پسر
+ م.من نیستم اما طرف فتوشاپش خوب بودع
- چی داری میگییییی(داد)
+ چ.چیزی ن.نگفتم
_ می دونی من از خیانت متنفرم اما خیانتی می کنی(عربده)
+ م.من همچین کاری نکردم
_ می بینیم
_ ..... بیا
. بله سرورم
_ بیست تا شلاق رو تو پنج روز بدون اب و غذا بزن
.اما
_ همین که گفتم (داد)
.چ.چشم
.بیا بریم
+ ا.اومدم
رفتیم زیرزمین پنج تا شلاق بهم زد بدنم خونریزی داشت
لینا ویو
ا.ت یک ساعته رفته اما هنوز نیومده
/یونگی
_هوم
/ ا.ت رو ندیدی
_زیرزمینه اتاق شکنجه
/چییی(داد)
_ خیانت کرده(داد)
/ میدونی پدرش اونجاس اگه بفهمه چی میشه(داد)
_به درککک
/ بی
جملم رو تموم نکرده بودم که نگهبان اومد
. سرورم پدر ملکه قصد کشتن مادرشون رو دارن
/چییی
_بیا بریممم
ا.ت ویو
درد داشتم،تشنم بود
یه دفه بابام اومد با مامانم اومد
# به حرفم گوش نکردی حالا جلو چشات سر مادرت رو می برم
# اما نه عادی اول باید عذاب بکشه
بعد خندید
شروع کرد به مامانم شلاق زدن با آهن میزدش
+ نههه نکننننن
من رو تو یک سلول زندانی کرده بودم و مامانم بیرون بود کاری از دستم بر نمیومد
گندش بزنن مثلا امروز روز تولدم بود
+ نزنششش(گریه)
یه دفه
ببخشید دیر شد نتم قطع بود😪
/ من یه سگ دارم میای بریم ببینیمش
+ اره بریم(ذوق)
رفتیم پیش دِنا(سگ لینا)
/ سلام خوشگلم
+ وای خدا چه خوشگلهههه
داشتیم با دنا بازی می کردیم که
_ ا.ت بیاااا
+ بله
_ این عکس چیه
+ کدوم عکس
_ ایننن
ا.ت ویو
نگاه کردم من بودم تو بغل یه پسر
+ م.من نیستم اما طرف فتوشاپش خوب بودع
- چی داری میگییییی(داد)
+ چ.چیزی ن.نگفتم
_ می دونی من از خیانت متنفرم اما خیانتی می کنی(عربده)
+ م.من همچین کاری نکردم
_ می بینیم
_ ..... بیا
. بله سرورم
_ بیست تا شلاق رو تو پنج روز بدون اب و غذا بزن
.اما
_ همین که گفتم (داد)
.چ.چشم
.بیا بریم
+ ا.اومدم
رفتیم زیرزمین پنج تا شلاق بهم زد بدنم خونریزی داشت
لینا ویو
ا.ت یک ساعته رفته اما هنوز نیومده
/یونگی
_هوم
/ ا.ت رو ندیدی
_زیرزمینه اتاق شکنجه
/چییی(داد)
_ خیانت کرده(داد)
/ میدونی پدرش اونجاس اگه بفهمه چی میشه(داد)
_به درککک
/ بی
جملم رو تموم نکرده بودم که نگهبان اومد
. سرورم پدر ملکه قصد کشتن مادرشون رو دارن
/چییی
_بیا بریممم
ا.ت ویو
درد داشتم،تشنم بود
یه دفه بابام اومد با مامانم اومد
# به حرفم گوش نکردی حالا جلو چشات سر مادرت رو می برم
# اما نه عادی اول باید عذاب بکشه
بعد خندید
شروع کرد به مامانم شلاق زدن با آهن میزدش
+ نههه نکننننن
من رو تو یک سلول زندانی کرده بودم و مامانم بیرون بود کاری از دستم بر نمیومد
گندش بزنن مثلا امروز روز تولدم بود
+ نزنششش(گریه)
یه دفه
ببخشید دیر شد نتم قطع بود😪
۴.۵k
۰۲ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.