قصه ی نابودیم از جایی شروع میشه

قصه ی نابودیم از جایی شروع میشه

که فهمیدم دل شکسته دیگه دل نمیشه

آخه هر بار رفت گفتم بازم برمیگرده

این بار کجا رفتی کجا رفتی عزیزکرده

یهویی سرو کلت پیدا شد

تازه داشتم فراموشت میکردم

یه عمر مثه شمع جلو چشات سوختم

تو پروانه شو من دورت میگردم

گلای باغچمون جون ندارن دیگه

چه شبایی که آسمون اشکامو دیده

از زور گریه زیر چشام شده کبود

آخه چشم و امیدشون به پا قدم تو بود

فقط روزی که سینمو بشکافن

میفهمن چه حرفایی داشتم



یه لحظه یه لحظه درو نبند وایسا

ببین من خیلی دوست داشتم

یه روزی بود که میدیدمت دلم میلرزید

یه روزی عالم و آدم از حالم میترسید

عشق من واسه ی تو عشق تو واسه خودت

مثلا عاشق من بودی آره جون خودت

یه روزایی بود دلم واسه ی تو بد میگرفت

عشق تو هرجا میومد قلبم درد میگرفت

گریه و گریه چجوری گریه میکردم برات
#مهـــــــراب😍 هیــــــاهو #آهنــگ_قفــلی🎧
دیدگاه ها (۵)

یکی بیــاد زربزنیم حوصلم سررفته😒 😔

قال لها : هل تحفظین جدول الضرب ؟ قالت : نعمقال لها : عینک فی...

‏أنا نجمة یا عزیزی والنجُوم لاتسقط ..وإذا سقطت سأکون نیزک أح...

خودت چی فکر میکنی..... قشنگ نابودم کردی....‌کاری کردی خون گر...

اندازه تهران چیه دیگه؟گور بابای تهران ...اندازه دنیا اندازه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط