به دریا شکوه بردم از شب دشت

به دریا شکوه بردم از شب دشت
وز این.عمری که تلخ تلخ بگذشت

به هر موجی که می گفتم غم خویش
سری می زد به سنگ و باز می گشت


#فریدون_مشیری
دیدگاه ها (۰)

#بسم‌الله‌الرحمن‌الرحیم و خدا به كارهايى كه مى‌كنيد آگاه اس...

و فاطمه ای که روز بروز نحیف تر میشود ...💔پ.ن ۱ : دو روزه نخن...

زده ام دل به خـــیابان و به دنبالخودمتا که جویا شوم ازحالت و...

و چقدر جای امنی‌ستآغوش کسی کهبی واهمه دوستت دارد#محمد_کریم_د...

هر موقع میدیدمش خنده روی لبش بود یه روز بهش گفتم خوشبحالت......

همه با یار خوش و من به غم یار خوشمسخت کاری است ولی من به همی...

🍁🧡#پاییز‌بهاریست‌ک‌عاشق‌شده‌است🧡🍁خودت هم خوب میدانی چه #دشوا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط