حقیقت آیینه ای بود که از دستان خداوند به زمین افتاد و شکس

حقیقت آیینه ای بود که از دستان خداوند به زمین افتاد و شکست و هر تکه اش به کسی رسید و هر کس پنداشت که تمام حقیقت نزد خودش است.
روزی که با محبت کنار هم جمع شویم، تکه‌های آینه دوباره کنار هم قرار می‌گیرند و حقیقت، رخ می‌نماید.

زیبا ترین منش آدمی محبت اوست. پس محبت کنیم، چه به دوست، وچه به دشمن.
که دوست را بزرگ کند ودشمن را دوست.
دیدگاه ها (۶)

سبحان قادرى كه صفاتش ز كبريابر خاك عجز مي فكند عقل انبياگر ص...

ﮔﺎﻫﯽ ﺧﺴﺘﻪ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ..ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﺳﺮﻧﮓ ﻫﺎﯼ ﺑﯽ ﺭﺣﻢ ﻫﻤﯿﺸﮕﯽ ..ﺧﺴﺘﻪ ﺍﺯ ...

تا نگهبانان ابرو، دست‌شان بر خنجر است!فتح چشمان قشنگت، مثل ف...

. ﻣﺎﺩﺭﻱ ﭘﯿﺮ ﻣﺮﺍ،ﻧﮑﺘﻪ ﺍﯼ ﺯﯾﺒﺎ ﮔﻔﺖ !ﺍﺯ ﺑﺪ ﺩﻧﯿﺎ ﮔﻔﺖ !ﮔﻔﺖ ﻃﺎﻭﻭﺱ ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط