شادی واندوه
شعری از حمیدی شیرازی:
🌱🍒اگر جای منصور بر دار نیست
چرا عشق از او دستبردار نیست؟!
وگر همچو منصور من عاشقم
چرا جای من بر سرِ دار نیست؟!
اگر کیفر عاشقی کشتن است
کُشیدم، کز این کیفرم عار نیست
بمیراند آن دل که در بند نیست
نماناد آن تن که بیمار نیست
کجا تندرستی شناسند، کجا؟
به بیماری آن کو شبی یار نیست
چه داند که آزاد رفتن خوشی است؟
دوپایی که در بند مسمار نیست؟
اگر زندگی سر به سر شادی است
بدین زندگی بار من بار نیست
وگر یکسر اندوه و درد و بلاست
بدان شاد، مرد هشیوار نیست!
فروغ دلِ شادی از اندوه است
دل شادی از رنج بیزار نیست!
اگر غم تمام است و انده تمام
دگر زندگی کردن؟ آزار نیست!
در آن خانه تاند کسی زیستن
که پروانه سان بیمش از نار نیست🍒🌱
....
🌱🍒اگر جای منصور بر دار نیست
چرا عشق از او دستبردار نیست؟!
وگر همچو منصور من عاشقم
چرا جای من بر سرِ دار نیست؟!
اگر کیفر عاشقی کشتن است
کُشیدم، کز این کیفرم عار نیست
بمیراند آن دل که در بند نیست
نماناد آن تن که بیمار نیست
کجا تندرستی شناسند، کجا؟
به بیماری آن کو شبی یار نیست
چه داند که آزاد رفتن خوشی است؟
دوپایی که در بند مسمار نیست؟
اگر زندگی سر به سر شادی است
بدین زندگی بار من بار نیست
وگر یکسر اندوه و درد و بلاست
بدان شاد، مرد هشیوار نیست!
فروغ دلِ شادی از اندوه است
دل شادی از رنج بیزار نیست!
اگر غم تمام است و انده تمام
دگر زندگی کردن؟ آزار نیست!
در آن خانه تاند کسی زیستن
که پروانه سان بیمش از نار نیست🍒🌱
....
۱۱۸.۸k
۳۰ دی ۱۴۰۱