استاد سخت گیر من پارت۶
☆ویو ا.ت☆
صبح از خواب بیدار شدم کارای لازم رو کردم یونی فرممو پوشیدم یه صبحانه خوردم که گوشیم زنگ خورد شمارش ناشناس بود
ا.ت: الو؟
جونگ کوک: بیا دم در
ا.ت: چشم الان میام
اون استادم بوددد
رفتم پایین وایی چقدر جذاب شده بودد داشتم سکته میکردم
جونگ کوک: چقدر خوشگل شدی
ا.ت: م.مرسی استاد
جونگ کوک: بدو بریم تا دیر نشده
ا.ت: چشم
سوار ماشین شدم
بعد از چند دقیقه رسیدیم
همه داشتن پشت سرمون حرف میزدن هوفف گفتم باهاش نیامم مدرسهه
وارد کلاس شدم اونم رفت تو دفتر
یانگ: سلامممم
ا.ت: سلام چطوریی؟
یانگ: مثل اینکه تو بهتری
ا.ت: هعی بد نیستم
هوری: چطوری تووو
ا.ت: عرر سلامم هوریی تو چطوری
هوری: خوبمم میبینم که با استاد میایی
ا.ت: گیر داده که خودم میام دنبالت
هوری: عیجاننن چه خوبب عالیه که فکر کنم روت کراش داره چون تو کلاسم همش نگات میکنه
ا.ت: نه باباا چه ربطی داره واا
هوری: حالا میبینیم
ا.ت: برو بشین سر جات داره میاددد
جونگ کوک: سلام بچه هااا
بچه ها: سلام استاددد
جونگ کوک: بریم سراغ درس جدید
ا.ت: حواسم به درس بود تا اینکه یانگ دستشو گذاشته بود رو رونم و هی فشار میداد و جونگ کوک هم عصبی نگام میکرد
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.