بچه که بودم یه بار از مادرم پرسیدم:هیچوقت نمیشه خدا رو با
بچه که بودم یه بار از مادرم پرسیدم:هیچوقت نمیشه خدا رو با چشم ملاقات کرد؟
مامانم گفت: چرا میشه، ولی نه اونجوری که در لحظه ملاقات بدونی اون خداست. خدا رو میتونی با چشمات ببینی، اما تو لباس یه فقیر ، یه درمونده یا نیازمند. تقریبا جاهایی که فکرش رو نمیکنی.
من بعد از اون همیشه حواسم رو جمع کردم که بتونم خدا رو با دوتا چشم های خودم ببینم.
دست نیازمندارو گرفتم یا به فقیرا کمک کردم اما هیچوقت از دیدن خدا مطمئن نشدم تا روزی که تو اومدی!
میدونی چیه؟
تو ترازوی جهانی!
مالک اصلی بهشت و جهنمی.
حداقل من اینجوری فکر میکنم و نمیدونم این فکر از روی علاقست یا یجور کفر گفتنه!
اما تو وقتی میخندی دنیا بهشته، وقتی قهری جهنم.
تو تنها کسی هستی که مطمئنم کرده بهشت و جهنم همین دنیاست.
اصلا نکنه وقتی تو پیشمی دارم خدارو با دوتا چشم هام ملاقات میکنم؟
#حامد_رجب_پور
پنجشنبه سی و یکم #مرداد ۱۳۹۸
ساعت نوزده : ده دقیقه
۱۹۲۸
۱۹۱۲
مامانم گفت: چرا میشه، ولی نه اونجوری که در لحظه ملاقات بدونی اون خداست. خدا رو میتونی با چشمات ببینی، اما تو لباس یه فقیر ، یه درمونده یا نیازمند. تقریبا جاهایی که فکرش رو نمیکنی.
من بعد از اون همیشه حواسم رو جمع کردم که بتونم خدا رو با دوتا چشم های خودم ببینم.
دست نیازمندارو گرفتم یا به فقیرا کمک کردم اما هیچوقت از دیدن خدا مطمئن نشدم تا روزی که تو اومدی!
میدونی چیه؟
تو ترازوی جهانی!
مالک اصلی بهشت و جهنمی.
حداقل من اینجوری فکر میکنم و نمیدونم این فکر از روی علاقست یا یجور کفر گفتنه!
اما تو وقتی میخندی دنیا بهشته، وقتی قهری جهنم.
تو تنها کسی هستی که مطمئنم کرده بهشت و جهنم همین دنیاست.
اصلا نکنه وقتی تو پیشمی دارم خدارو با دوتا چشم هام ملاقات میکنم؟
#حامد_رجب_پور
پنجشنبه سی و یکم #مرداد ۱۳۹۸
ساعت نوزده : ده دقیقه
۱۹۲۸
۱۹۱۲
۳.۰k
۳۱ مرداد ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.