ابر می بارد و من می شوم از یار جدا

ابر می بارد و من می شوم از یار جدا

چون کنم دل به چنین روز ز دلدار جدا

ابر و باران و من و یار ستاده به وداع

من جدا گریه کنان، ابر جدا، یار جدا

سبزه نوخیز و هوا خرم و بستان سرسبز

بلبل روی سیه مانده ز گلزار جدا

ای مرا در ته هر موی به زلفت بندی

چه کنی بند ز بندم همه یکبار جدا

دیده از بهر تو خونبار شد، ای مردم چشم

مردمی کن، مشو از دیده خونبار جدا

نعمت دیده نخواهم که بماند پس از این

مانده چون دیده ازان نعمت دیدار جدا

دیده صد رخنه شد از بهر تو، خاکی ز رهت

زود برگیر و بکن رخنه دیوار جدا

می دهم جان مرو از من، وگرت باور نیست

پیش ازان خواهی، بستان و نگهدار جدا

حسن تو دیر نپاید چو ز خسرو رفتی

گل بسی دیر نماند چو شد از خار جدا

امیرخسرو دهلوی
دیدگاه ها (۱)

محبوب رضاست هرکه دل ریش تر است... #صحن_امام_عشق #نماز_صبح

تو فک کردی فقط زن ها دلبری بلدند؟نــه جانم...بعضی مـردا...در...

صبح امروز،برداشت برنج مزرعه ما.... #یادم_از_کشته_خویش_آمد_و...

بعضی وقتا دلم که میگیره، دلتنگ که میشم، هوس میکنم برم مشهد، ...

یا که به راه آرم این #صید دل رمیده رایا به رهت سپارم این #جا...

مرا تو ای صنما در کنار باید و نیستچرا تو را نگه مهربار باید ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط