صدای درد

صدای درد
داریوش را نمیتوان دوست نداشت
صدای گرمو خیلی مردانه ای که برای خیلی ها یاد اور خیلی چیز هاست
صدای نا رفیقی مایی که پشت هر اعتمادی را با خنجر زخم کردیم
یاد اور اینه که از شرم ما صد چهره ها در ان چین افتاده است
یاد اور همه یاورهای نه همیشه مومن
یاداور همه ان پشت پاهایی که از یاران خورده ایم
یاد اور همه فریاد های خاموش نسل ما زیر یک اقیانوس اب
یاد اور اینکه از دار دنیا من و ما بوی گندمی بود که خود کاشتیم
داریوش را باید دوست داشت
داریوش را باید فهمید..
دیدگاه ها (۷)

شنبه شد باده انگور سفارش دادم...غزلی با دف و سنتور سفارش داد...

شوی لباس در اروپا!با الهام از نقشهای قالی و کاشیکاری ایرانی...

.آشفته ام ...شبیه موهای پریشان دختری در بادشبیه زورق شکسته ا...

از تو فقط هجرتی بیاد دارم...من هنوزگروگان خنده ی آخر تو ام.....

#رُز_زخمی_من. part. 70شب آرام آرام روی شهر افتاده بود.چراغ‌ه...

عاشق یک جاسوس شدمpart⁹ویو دامیان* وقتی که جک و آنیا از کلاس ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط