روزی اتوبوس خلوتی در حال حرکت بود پیرمردی با دسته گلی ز

روزی، اتوبوس خلوتی در حال حرکت بود. پیرمردی با دسته گلی زیبا روی یکی از صندلی‏ ها نشسته بود. مقابل او دخترکی جوان قرار داشت که بی‏نهایت شیفته زیبایی و شکوه دسته گل شده بود و لحظه ‏ای از آن چشم برنمی داشت. زمان پیاده شدن پیرمرد فرا رسید. قبل از توقف اتوبوس در ایستگاه، پیرمرد از جا برخواست، به سوی دخترک رفت و دسته گل را به او داد و گفت: متوجه شدم که تو عاشق این گل ها شده‏ای. آنها را برای همسرم خریده بودم و اکنون مطمئنم که او از اینکه آنها را به تو بدهم خوشحال ‏تر خواهد شد. دخترک با خوشحالی دسته گل را پذیرفت و با چشمانش پیرمرد را که از اتوبوس پایین می‏ رفت بدرقه کرد و با تعجب دید که پیرمرد به سوی دروازه آرامگاه آن ‏سوی خیابان رفت و نزدیک در ورودی نشست...



#شبتون_بخیر...
دیدگاه ها (۵)

بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ ✘ ️ امروز ...: پنج شن...

فال روز متولدین فروردین:امروز نمی توانید کمکی بکنید اما هر ا...

چرچیل میگوید در میانه جنگ جهانی دوم درحالیکه لندن زیربمباران...

‌#براق_کردن_گلروش براق کردن گلهای طبیعیدر صورتی که قصد تمیز ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط