قدر زر زرگر شناسد قدر گوهر گوهری

قدر زر زرگر شناسد, قدر گوهر، گوهری

مرد جوانی به نزد " ذوالنون مصری " رفت و از صوفیان بدگوئی کرد .
ذوالنون انگشتری را از انگشتش بیرون آورده به او داد و گفت :
این را به بازار دست فروشان ببر و ببین قیمت آن چقدر است؟
مرد انگشتر را به بازار دست فروشان برد ولی هیچ کس حاضر نشد بیش از یک سکه نقره برای آن بپردازد.
مرد نزد ذوالنون بازگشت و ماوقع را تعریف کرد.
ذوالنون گفت: حال انگشتری را به بازار جواهر فروشان ببر و مظنه آن را بپرس.
در بازار جواهر فروشان انگشتر را به هزار سکه طلا می خریدند. مرد شگفت زده نزد ذوالنون بازگشت و ذوالنون به او گفت:
علم و معرفت تو از صوفیان و طریقت ایشان به اندازه علم دست فروشان از این انگشتریست.
قدر زر زرگر شناسد؛ قدر گوهر، گوهری...

نقاشی زرگر بغدادی کار استاد کمال الملک
دیدگاه ها (۱)

قدر زر زرگر شناسدقدر گوهر ، گوهری

کاش بفهمیم...

ترّحم بر پلنگ تیز دندان ، ستم کاری بُوَد بر گوسفندان! (سعدی)

اسب را در لاغری و دختر را در غریبی بیازمای!

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط