یکداستانیکپند

#یک_داستان_یک_پند 1235
🔳 01/10/08

✍در روستایی در ماه رمضان سیلی آمد و گندم‌زار پیرمرد کشاورزی را برد.

🕌پیرمرد ناراحت شده و یک کوزه آب برداشت و با یک کلنگ به پشت‌بام مسجدِ روستا رفت. آب را از کوزه خورد و با کلنگ بخشی از سقف مسجد را ویران کرد و گفت: «خدایا! برای تو روزه بودم، روزه‌ات را خوردم و خانۀ تو را خراب کردم تا تو خانۀ مرا دیگر خراب نکنی و بدانی خانه‌‌ خرابی تا چه اندازه سخت است....»

🪐یک سال سقف مسجد سوراخ بود. سال بعد گندم‌زار آن مرد دو برابر محصول داد.

⛈پسر پیرمرد گفت: «پدرم یاد دارم سال گذشته سیل گندم‌هایمان را برد، رفتی و سریع سقف مسجد را سوراخ کردی، حالا که محصول را همان خدا دو برابر داده و جبران سال گذشته شده است، چرا یادت نمی‌افتد که بروی و از خدا تشکر کنی و سقفی را که پارسال سوراخ کردی، مرمت و درست کنی؟؟؟ ای پدر! الحق که انسان بسیار در برابر نعمت‌های خداوند ناسپاس است.»

🆔 @akhlagh_marefat
داستان ها و پندهای اخلاقی
دیدگاه ها (۰)

🌟امام صادق علیه السَّلام می فرمایند :🌾 تا زمانی که امت من به...

☀️امیر المومنین علی علیه السَّلام می فرمایند : 🐫شما را به ۵ ...

#یک_آیه_یک_تدبر 640🔳 01/10/04✨📖✨ مَا سَلَكَكُمْ فِي سَقَرَ (...

📚در ثوابُ الأعمال و عقابُ الأعمال شیخ صدوق از نبی مکرم اسلام...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط