باز کن امشب بهشت را
باز کن امشب بهشتت را، مرا از رو ببر
حلقه کن بر گردنم تا ساحل گیسو ببر
دستهايم را بگیر و رمز شب رافـاش کن
تشنگیهـای مرا تا چشمـهی جادو ببر
من عسلهای فـراوانی تدارک دیدهام
بیتعارف دست خود را داخل کنـدو ببر
دست خود دادی به دستم تازه دستم بو گرفت
خواستی یک شب بیـــا با خویش دستنبو ببر
گاهگــاهی باصراحت جملــههایت را بگو
گاه جــان را با اشـــاره ، باخم ابرو ببر
شاعری سهم شمــا باشد ،سزاوار شماست
دل ببر، هـــرشب دلی ازاین ''غزل-بانو'' ببر
حلقه کن بر گردنم تا ساحل گیسو ببر
دستهايم را بگیر و رمز شب رافـاش کن
تشنگیهـای مرا تا چشمـهی جادو ببر
من عسلهای فـراوانی تدارک دیدهام
بیتعارف دست خود را داخل کنـدو ببر
دست خود دادی به دستم تازه دستم بو گرفت
خواستی یک شب بیـــا با خویش دستنبو ببر
گاهگــاهی باصراحت جملــههایت را بگو
گاه جــان را با اشـــاره ، باخم ابرو ببر
شاعری سهم شمــا باشد ،سزاوار شماست
دل ببر، هـــرشب دلی ازاین ''غزل-بانو'' ببر
۹۳۵
۰۴ آذر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.