♡My charming boss♡

p. 18

ته: منم دوست دارم

(ته ات رو براید استایل بغلش میکنه و میبرتش رو تخت خودشم رو کاناپه میخوابه که ات احساس ناامنی نکنه)

فلش بک فردا صبح:









ویو ات:

صبح با نور خورشیدی که توی تخم چشام بود بیدار شدم سرم یکم درد میکرد ولی زود خوب شد رفتم پایین دیدم ته رو کاناپه خوابیده اوخودا چقد کیوته همینجوری داشتم نگاش میکردم که یادم افتاد امروز روز فارغ و تحصیلی دانشجو هاست سریع لباس پوشیدم و بدو بدو رفتم دانشگاه







فلش بک دانشگاه:

نینا: ات دیشب کدوم گوری بودی ها

ات: خونه ته

نینا: اتتتتت

ات: نینا جان خودت کجا بودی ها

نینا: من.. چیزه... خونه خودمون

ات: گوه نخور خونه کوک بودی اره

نینا: اره.......

ات: بعد من حق ندارم خونه نامزدم باشممممممممممم

نینا: نامزد؟

ات: اره(اروم)

نینا: اتتتتتتتتتتت

کوک: نینا(از دور دست تکون میده و بدو میاد سمت نینا و ات)

کوک: سلام نینا سلام ات

ات: علیک سلام

نینا: عزیزم گورت رو گم کن خواهشن

کوک: وا چرا اومدم صبحانه ی که نخوردی رو بدم

ات:(خنده)

نینا: زهرمار نمیخوام اخر سالی بفهمن دوس پسر دارممممم

کوک: دست نینا رو میگره و میبره بالا و میگه: من دوس پسرشمممم(با داد)

نینا: کوک کوک عهه(دستشو میاره پایین)

ات:(رو زمین افتاده و داره میخنده درحد مرگ)

ادامه دارد.....

کامنت لایک فالو یادتون نره 😘🫂
دیدگاه ها (۴)

♡My charming boss♡

فصل دو رمان مافیای خشن

ܥ‌‌یܭَܘ ܝ‌ܩߊ‌ܔ ܦ̇یܭ ܭߊ‌ܦ̇یܘ

کاملا عادی داشتم این صحنه رو نگا میکردم که....

رمان j_k

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط