و ترس در من از بین رفته بود چونکه

و ترس در من "از بین رفته بود" چون‌که
می‌دانستم که هرگز از کنار او
دور نمی‌شدم و هیچ‌گاه"ترکش‌نمی‌کردم"
نه امروز و نه هیچ‌روز دیگر در آینده که
به مجموع آن زندگی می‌گویند...
دیدگاه ها (۱)

"عشق یک مرد" را با حرف‌هایش نه ازرفتارش باید فهمید، عشق یک ز...

خاطراتی هست که آدم‌هایش رفته‌اند! این خاطرات غم‌انگیز است.ول...

قهر عاشقا یعنی یکی رو تختخواب دو نفری تواتاق بخوابه و یکی رو...

عشق آدم‌را به جاهای ناشناخته می‌بردمثلاً به ایستگاه‌های مترو...

جایی را ترک کردمکه در آن خوشحال نبودمو ترک آنجا نیز مرا خوشح...

من چه می دانستم که دل عاشق را می دَرنداز درون سینه ام قلب و ...

پیامبر خدا«ص»فرمودند :در روز قیامت بچه سقط شده کنار درب بهشت...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط