دل ببر با خنده هایت ، گل بریز از دامنت
دل ببر با خنده هایت ، گل بریز از دامنت
زندگی گل می دهد ،در لحظه ی خندیدنت .
گیسوانت قطعه ای ازتکنوازی های باد
حسّ شورانگیزمی گیرد دلم بابودنت.
دکمه ی پیراهنت را باز کن تا بشکفد
غنچه های سر فرو برده به صحرای تنت.
ناز کن !... با عشوه هایت شور بر پا کن ، که من
خسته از نامهربانی... ، خسته از دل کندنت.
وعده ی دیدارمان ای "عشق !... " تا روز حساب
تاابد ، "معشوق رویا !..." خون من برگردنت.
دل ببر با خنده هایت ، گل بریز از دامنت
زندگی گل می دهد ،در لحظه ی خندیدنت .
زندگی گل می دهد ،در لحظه ی خندیدنت .
گیسوانت قطعه ای ازتکنوازی های باد
حسّ شورانگیزمی گیرد دلم بابودنت.
دکمه ی پیراهنت را باز کن تا بشکفد
غنچه های سر فرو برده به صحرای تنت.
ناز کن !... با عشوه هایت شور بر پا کن ، که من
خسته از نامهربانی... ، خسته از دل کندنت.
وعده ی دیدارمان ای "عشق !... " تا روز حساب
تاابد ، "معشوق رویا !..." خون من برگردنت.
دل ببر با خنده هایت ، گل بریز از دامنت
زندگی گل می دهد ،در لحظه ی خندیدنت .
۲.۰k
۱۷ خرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.