گاهی وقتها خاطرات
گاهی وقتها خاطرات ....
به سراغت می آیند ...
حتی درخواب ...
برموهایت دست می کشند ...
بیدارت میکنند ...
روشن و واضح روبرویت حرکت می کنند ...
وتو مرورمی کنی تمام آن روز را ...
گاهی لبخند ...
گاهی اشک نصیبت می شود ...
گاهی آرزو می کنی آن روزها برگردند ...
گاهی خدارا شکر میکنی ،
که دیگر آن روزها رفته اند ...
گاهی برایت فقط آه وای کاش باقی می ماند
وگاهی کسی که آن خاطره را برایت رقم زده را،
درکنارت می بینی ...
خداراشکرمیکنی ...
درآغوشت میگیری ...
وباحس او خاطراتت را دوباره مرورمی کنی ...
و اینگونه زندگی به رویت لبخند می زند ...
دیرگاهیست ...
بالهایمان را آویخته ایم به جا لباسی ...
عادت کرده ایم به زمیــن ...
زمین جای گرم و نرمیست...
چه خیال اگر چشمهایمان را خواب ...
چه خیال اگر دل هایمان را آب برده است ....
به سراغت می آیند ...
حتی درخواب ...
برموهایت دست می کشند ...
بیدارت میکنند ...
روشن و واضح روبرویت حرکت می کنند ...
وتو مرورمی کنی تمام آن روز را ...
گاهی لبخند ...
گاهی اشک نصیبت می شود ...
گاهی آرزو می کنی آن روزها برگردند ...
گاهی خدارا شکر میکنی ،
که دیگر آن روزها رفته اند ...
گاهی برایت فقط آه وای کاش باقی می ماند
وگاهی کسی که آن خاطره را برایت رقم زده را،
درکنارت می بینی ...
خداراشکرمیکنی ...
درآغوشت میگیری ...
وباحس او خاطراتت را دوباره مرورمی کنی ...
و اینگونه زندگی به رویت لبخند می زند ...
دیرگاهیست ...
بالهایمان را آویخته ایم به جا لباسی ...
عادت کرده ایم به زمیــن ...
زمین جای گرم و نرمیست...
چه خیال اگر چشمهایمان را خواب ...
چه خیال اگر دل هایمان را آب برده است ....
- ۱.۸k
- ۲۷ شهریور ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط