ارزش عشق به توان چند؟
ارزش عشق به توان چند؟
Part 5
جلو در خونه وایساد
ات: مرسی
مقداری پول از کیفش در آورد
ات: این مقدار پول این چند روز که دنبالم اومدی
تهیونگ:گفتم که نیازی نیست
.ات: راننده شخصیم که نیستی
تهیونگ: لج نکن ...
ات: بگیر..
تهیونگ: پیاده شو دیگه ...
ات: پولو بگیر
تهیونگ: مرسی اینطوری راحتم
ات: خیل خب هرجور راحتی
از ماشین پیاده شد
به خونه رفت
چند روز گذشت و ات و تهیونگبه همین روال ادامه میدادن...
تهیونگ ،وقتی ات میخواست بره پیش دوستاش،کلاس، یا چیزی... ات رو به اسم اسنپ میرسوند...
ات نرم تر شده بود و با تهیونگ میخندید
ات از در خونه بیرون زو
مثل همیشه ماشین تهیونگ جلوی در بود
وارد ماشین شد
در ضمن جلو میشست...
تهیونگ: کلاس میری؟
ات: اولا سلام...
تهیونگ: سلام.. خب حالا کجا میری(خنده)
ات: کلاس نقاشی
تهیونگ: اوه.. خانم هنرمند
ات: ( خندید)
تهیونگ:( خندید)
تهیونگ راه افتاد و رفت سمت آموزشگاه.
وسط راه
آهنگ های عاشقونه پخش میشد
ات: .. راستی اسمت تهیونگ بود؟
تهیونگ: میخوای بدونی که باید اسم کیو فریاد بزنی؟(منحرف)
ات: هی.. بی ادب...
تهیونگ: شوخی کردم
ات قیافش رو سمت شیشه برد
تهیونگ: ات...
ات چیزینگفت
تهیونگبغل زد
ات: چرا وایسادی؟( سرد)
تهیونگ : شوخی کردم.. ناراحت نشو
ات: کلاسمدیر داره میشه.. میری یا پیاده بشم؟
تهیونگ: باشه.. پیاده شو( پوزخند)
ات: یه ذره اسرار بلد نیستی( پوفیوز)
تهیونگ: خودت گفتی...
ات: برو.. کلاسم داره دیر میشه
تهیونگ:چشم کدبانو
ات آروم خندید
ات: دیوونه
تهیونگ خندید و لپ ات رو کشید
شرایط پارت بعد ۲۰ لایک
Part 5
جلو در خونه وایساد
ات: مرسی
مقداری پول از کیفش در آورد
ات: این مقدار پول این چند روز که دنبالم اومدی
تهیونگ:گفتم که نیازی نیست
.ات: راننده شخصیم که نیستی
تهیونگ: لج نکن ...
ات: بگیر..
تهیونگ: پیاده شو دیگه ...
ات: پولو بگیر
تهیونگ: مرسی اینطوری راحتم
ات: خیل خب هرجور راحتی
از ماشین پیاده شد
به خونه رفت
چند روز گذشت و ات و تهیونگبه همین روال ادامه میدادن...
تهیونگ ،وقتی ات میخواست بره پیش دوستاش،کلاس، یا چیزی... ات رو به اسم اسنپ میرسوند...
ات نرم تر شده بود و با تهیونگ میخندید
ات از در خونه بیرون زو
مثل همیشه ماشین تهیونگ جلوی در بود
وارد ماشین شد
در ضمن جلو میشست...
تهیونگ: کلاس میری؟
ات: اولا سلام...
تهیونگ: سلام.. خب حالا کجا میری(خنده)
ات: کلاس نقاشی
تهیونگ: اوه.. خانم هنرمند
ات: ( خندید)
تهیونگ:( خندید)
تهیونگ راه افتاد و رفت سمت آموزشگاه.
وسط راه
آهنگ های عاشقونه پخش میشد
ات: .. راستی اسمت تهیونگ بود؟
تهیونگ: میخوای بدونی که باید اسم کیو فریاد بزنی؟(منحرف)
ات: هی.. بی ادب...
تهیونگ: شوخی کردم
ات قیافش رو سمت شیشه برد
تهیونگ: ات...
ات چیزینگفت
تهیونگبغل زد
ات: چرا وایسادی؟( سرد)
تهیونگ : شوخی کردم.. ناراحت نشو
ات: کلاسمدیر داره میشه.. میری یا پیاده بشم؟
تهیونگ: باشه.. پیاده شو( پوزخند)
ات: یه ذره اسرار بلد نیستی( پوفیوز)
تهیونگ: خودت گفتی...
ات: برو.. کلاسم داره دیر میشه
تهیونگ:چشم کدبانو
ات آروم خندید
ات: دیوونه
تهیونگ خندید و لپ ات رو کشید
شرایط پارت بعد ۲۰ لایک
۱.۱k
۳۰ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.