جمعه یعنی میله های سرد و تاریک قفس

جمعه یعنی میله های سرد و تاریک قفس
جمعه یعنی بی اراده بستن راه نفس

جمعه یعنی درد،یعنی لحظه های بی کسی
بیقراری های ممتد، با کمی دلواپسی

جمعه یعنی بغض گیر افتاده در بین گلو
خواندن شعری برای التیام از شاملو

جمعه یعنی دردبی درمان و زجر و فاصله
درد دلهای قلم بر روی "کاغذ" باطله

جمعه یعنی چشمهای خیس رو به پنجره
زخمهای کاری و کهنه درون حنجره

جمعه یعنی خاطراتت را تلنبارش کنم
عکسهایت را شکسته، بازهم قابش کنم

جمعه یعنی من،یعنی تو،یعنی مرگ عشق
بی وفایی وجدایی حاصل از نیرنگ عشق..
دیدگاه ها (۹)

سلام امروز هم مثل دیروز ...بی خبر آمد و بی درنگ می رود ...ول...

غصه ی دنیا ندارم، چون تو، دنیایم شدیحسرت فردا ندارم، چون تو،...

من را نگاه کن که دلم شعله ور شودبگذار در من این هیجان بیشتر ...

آرزو دارم شبی با بوسه سلطانت شومیا تو سلطانم شوی و من نگهبان...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط