از انسان بودن جان به لب شده ام
از انسان بودن جان به لب شدهام
تا آنجا که به خودم مربوط است
از انسان بودن استعفا میدهم
دیگر نه میخواهم و نه میتوانم انسان باشم
چه باید بکنم ؟ چه باید بگویم ؟
مگر حرفی هم برای گفتن مانده است ؟
دنیایمان شده زجر،ناراحتی،اشک،ناله،بدبختی
خدایمان هم ساکت مانده و انگور میل میکند
فقط زور میگوید و اجبار است
خستهایم از وانمود کردن به خیلی چیزها
که نبوده و نیست.
#دل_نوشته
تا آنجا که به خودم مربوط است
از انسان بودن استعفا میدهم
دیگر نه میخواهم و نه میتوانم انسان باشم
چه باید بکنم ؟ چه باید بگویم ؟
مگر حرفی هم برای گفتن مانده است ؟
دنیایمان شده زجر،ناراحتی،اشک،ناله،بدبختی
خدایمان هم ساکت مانده و انگور میل میکند
فقط زور میگوید و اجبار است
خستهایم از وانمود کردن به خیلی چیزها
که نبوده و نیست.
#دل_نوشته
۴.۸k
۱۹ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.